نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 پژوهشگر حقوق بین الملل، دکتری حقوق محیط زیست، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایران.
2 کارشناسی ارشد محیط زیست(ارزیابی آمایش سرزمین)، دانشگاه پیام نور تهران، تهران، ایران.*(مسوول مکاتبات)
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
فصلنامه انسان و محیط زیست، شماره 47، زمستان 97
دیپلماسی محیط زیست و تغییرات اقلیمی؛ راهبردی سازنده و رهیافتی کاهنده
سبحان طیبی[1]
مهناز ضرابی [2]*
تاریخ دریافت:01/11/1395 |
تاریخ پذیرش:31/03/1396 |
چکیده
با شکل گیری اجلاس های جهانی،«آینده مشترک ما»، «آینده ای که ما می خواهیم»،«آینده سبز» و آینده های پیش رو حاصل فرآیند نشست های متعدد بین المللی در خصوص مسایل بسیار مهم زیست محیطی در عرصه بین المللی و منتج از نظرگاه ساکنان زمین و حاکمان جهانی بوده است. این فرآیند در بستر تعاملات بین المللی رشد یافته و خاستگاهی برای مطالبات بشری گردیده است. این بستر در چارچوب دیپلماسی شکل متقنی به خود گرفته و به دغدغه های بسیاری پاسخ گفته است. اما در این میان هرچند تحرکات ارزنده ای صورت پذیرفته اما کماکان مخاطرات زیست محیطی در عصر حاضر به عنوان مشکلی فرا روی جامعه جهانی قرار دارد و این مشکلات زیستمحیطی را میتوان ناشی از یک بحران اجتماعی دانست که تهدیدی برای صلح و امنیت محسوب میشود. در این راستا تغییرات اقلیمی از جمله مخاطرات نوظهور یا نوین است که چالش های زیادی را از جمله گرمایش جهانی، عدم ثبات گازهای گل خانه ای، تخریب لایه ازن، ذوب یخ، بالا آمدن سطح آب دریاها، پدیده های اقیانوسی، باران های اسیدی را شامل می گردد. این پژوهش بر اساس مطالعات کتابخانهای و روش توصیفی تحلیلی می باشد. انجام این پژوهش بر پایه تبیین دیپلماسی محیط زیست به عنوان یک رهیافت موثر در مهار تغییرات اقلیمی است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که هر چند سازکارهای بین المللی در خصوص تغییرات اقلیمی فعالیت های دامنه داری را در دستور کار داشته اما مهم ترین راه برای موفق بودن این روند توجه ویژه به تعاملات و همکاری های منطقه ای ، بین المللی و جهانی است که در بستر دیپلماسی محیط زیست صورت می پذیرد.
کلمات کلیدی: دیپلماسی محیط زیست، تغییرات آب و هوایی، پدیده های نوظهور، همکاری های بین المللی، راهبردها و رهیافت ها.
|
Environmental Diplomacy and Climate Change; Constructive strategic approach to reducer
SobhanTayebi[3]
Mahnaz Zarabi[4]*(Corresponding Author)
Mahnaz.zarabi@gmali.com
Abstract
“Our Common Future”, “The future we want”, “Green Future” and Future ahead, the result of the numerous international conferences on important environmental issues in the international arena and was derived from the perspective of Earth's inhabitants and rulers of the world. The process developed in the context of international interactions and has its origin for human rights. The precise form taken on this matter within the framework of diplomacy and it has responded to many concerns. But, it's taken in the meantime, however, significant actions, but there is still present environmental risks as problems facing the international community and The environmental problems may be the result of a social crisis that is considered a threat to peace and security. So, Climate change, including new or emerging risks which will consist of many challenges, including global warming, greenhouse gases instability, destruction of the ozone layer, melting ice, rising sea levels, ocean phenomena, acid rain. This Research based on the principles and methods, and library studies. This Research is Established Inquiry Environmental Diplomacy as Effective Strategy in Climate Change Control. Although international mechanisms of climate change on the agenda is a significant range of activities, the most important way to be successful is the process special attention to cooperation in regional, international and global diplomacy that takes place in the context of the environment.
Key Words: Environmental Policy, Climate Change, Emerging Phenomena, International Cooperation, Strategies and Approaches.
مقدمه
تغییرات آب و هوایی نهتنها زیستگاههای طبیعی بلکه ترتیبات اجتماعی ما را مختل میسازد و احتمال درگیریهای خشونتآمیز را افزایش میدهد. به نظر میرسد هنوز بحث بر سر این مساله مابین مقامات بینالمللی زیستمحیطی و جنبشهای زیستمحیطی وجود داشته و حلوفصل نشده است، چراکه بهعنوان یک تهدید در دستور کار قرار داشته وکماکان ادامه دارد. بررسی چارچوب تغییرات آب و هوایی که بهعنوان یک تهدید امنیتی است، ضروری مینماید که به صورت مفید و ارزنده به آن بپردازیم و نگاه ویژهای به آثار و عواقب ناگوار آن داشته باشیم.(1)
مساله تغییرات آب و هوایی یکی از مهمترین چالشهای حقوق بینالملل محیطزیست و یکی از تهدیدات زیستمحیطی وخیم است که نسل فعلی با آن روبهروست و صلح و امنیت بینالمللی را با خطر مواجه ساخته و عدالت زیستمحیطی را تحت تاثیر قرارداده است. این یک تهدید جدی است که وجود آن اوضاع و احوال کشورهای توسعهنیافته را روز به روز بدتر میکند،کشورهای در حال توسعه را با چالشهای جدی مواجه میسازد و زنگ خطری است برای کشورهای توسعهیافته که به فعالیتهای خطرناک ازجمله ساخت سلاحهای هستهای و استفادههای نابجا از محیط طبیعی خاتمه دهند. این مساله برآیند بحرانهای جبرانناپذیری است که زندگی بشری را تحت تاثیر قرار داده و نوع بشر را از حق بر محیطزیست سالم محروم میسازد.
محیط زیست پیرامون ما بیش از آن که برای حفاظت و نگهداری آن نیاز به هزینه های هنگفت داشته باشد نیازمند تعاملات موثر در سطوح مختلف است. اگر همکاری های ثمربخش وجود نداشته باشد و به نوعی تعاملات وجهه رفع تکلیف به خود بگیرد، زیست کره هرگز به روزهای آرمانی خود باز نخواهد گشت و زیست بوم در انتظار سقوطی ناگهانی خواهد بود. زنگ خطر مخاطرات مهار نشدنی زیست محیطی بواسطه تغییرات آب و هوایی به صدا درآمده اما به نظر می رسد ساکنان زمین هنوز تحت تاثیر قرار نگرفته است. اهمیت همکاری و تعامل در سطح بین المللی در چارچوب دیپلماسی محیط زیست ضروری می نماید تا چالش ها و فرصت ها را مورد بررسی قرار داده و رهیافت ها و راهبردها را تبیین نماییم.
1-تغییرات اقلیمی و مشکلات زیست محیطی
تاثیر تغییرات اقلیمی بر زیست بوم در چارچوب حقوق بین الملل محیط زیست بر مبنای مشکلات عدیده زیست محیطی این گونه تبیین گردیده است:الف:تغییرات اقلیمی، گرمایش جهانی را سبب گردیده و آب و هوا دچار اختلال و نوسان گردیده است.
ب:آلودگی های محیطی از جمله آلودگی هوا ناشی از دود و غبار تغییرات آب و هوایی را به ارمغان آورده و تشدید کرده است.
پ:پدیده ال نینو و تغییرات آب و هوایی که که مخاطره زیست محیطی خشک سالی را به همراه دارد.
ت: «ردپای زیستی[5]» بیان گر میزان منابع مورد استفاده وی و سهم او در آلودگی است. ردپای زیستی در کشورهای جهان سوم، توسعه نیافته یا در حال توسعه به مراتب مخربتر است زیرا زبالهها یا موارد استفاده خسارتبار از طبیعت یا استفاده از مواد غیرقابل بازگشت یا استفاده از منابع آب و منابع طبیعی برگشتناپذیر بهشکل غیرکارشناسیشده و نبودن قوانین مؤثر با ضمانتاجرای مناسب در این کشورها یا حداقل عدم رعایت قوانین زیستمحیطی از طرف عامه مردم بسیار مخرب بوده و تأثیر منفی گسترده در سطح منطقهای و نهایتا مؤثر در تغییر اقلیم جهانی و اضمحلال نظام طبیعت کره زمین است. (2)
ث:متوسط دمای جهان بین سالهای 1866 تا 1996 بیش از یک درجه افزایش یافته است و در سالهای 1988، 2002 و 2003 بیش ترین دما به ثبت رسیده است. تراکم گازهایی نظیر دیاکسید کربن، اکسید نیتروژن، متان، کلروفلروکربنها به عنوان بخشی از علت گرمایش جهانی در نظر گرفته شدند و افزایش دما موجب ذوب شدن بخشی از یخچالهای قطبی و نهایتا زیر آب رفتن مناطق ساحلی که محل سکونت بخش قابلتوجهی از جمعیت جهان است خواهد شد. ضمنا گرمای هوا باعث سریعتر شدن سوخت و ساز بدن و رشد و تکثیر حشرات شده و امکان مهاجرت آن ها از مناطق گرمسیر را به نقاط دورتر امکانپذیر میکند و نهایتا باعث گسترش بیماریهایی نظیر مالاریا و تب دنژو ناشی از پشهها و میکروارگانیسمهای ناقل خواهد شد.
تغییرات آب و هوایی اتفاقی است که علت اصلی آن فعالیتهای انسانی است و این یک تغییر در جهت اصلاح یا پیشرفت نیست بلکه این تغییر همانا تخریب و نابودی محیطزیست طبیعی را درپی دارد. این مساله نه تنها اجماع علمی بلکه اجماع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی را درپی دارد و تحرکات مجامع زیستمحیطی است که بر اهمیت این مهم افزوده و توجه ویژهای را به آن معطوف داشته است. این اجماع تمام بشر را فرامیخواند تا توجه ویژهای به این مساله داشته باشند و به شهروندان گوش زد شود که این یک دستور کار ساده نیست که در رأس امور فعالان زیستمحیطی قرار گرفته است (3).
تغییرات آب و هوایی و درگیریهای خشونتآمیز میتواند پیام آور وضعیتی اضطراری باشد، چراکه امنیت بینالمللی را دچار خطر میسازد. برای محیطزیست این تهدیدها وپیامدهای امنیتی چشمگیر است چرا که این تأثیر مستقیم، محیطزیست را با چالشی اساسی روبه رو میسازد وپیامدهای امنیتی هم ممکن است نتایج مثبتی برای محیطزیست در پی نداشته باشد و احتمال درگیریهای خشونت آمیز وافزایش جنگ مسالهای است که درمساله تغییرات آب و هوایی نهفته است.(4) به نظر میرسد یک رابطه علت و معلولی بین تغییرات آب و هوایی و درگیریها وجود دارد که گسترش این جنبه از مشکلات زیستمحیطی و نگرانیهای امنیتی را در پی دارد. در این مسیر، مهم آن است که ما منطقی فکر کنیم و اقدامات مفید را انجام دهیم و بپذیریم که این یک واقعیت اجتماعی است اما حقیقتی نیست که بهدرستی اتفاق افتاده باشد و رابطه بین تغییرات آب و هوایی، جنگ و امنیت یک رابطه اجتنابناپذیر است.(5)
این مشکلات برآمده از چالشهای تغییرات زیستمحیطی نیازمند رفتار مؤثر است آن چنانکه این نگرش باید همهگیر باشد و نباید نگرش فردی قالب موضوع گردد چراکه نگرش فردی تا آنجایی است که ببیند این مساله چقدر بر زندگی او تأثیرات بهسزایی دارد؟ درواقع باید به دنبال راهکارهای سیاسی وحقوقی باشیم تا بتوان این مساله را بهصورت یک دغدغه جدی جلوه داد. هرچند انتقال این دیدگاه به مردم کمی مشکل است و امکان دارد با فعالیتهای غیرمرتبط، یک دیدگاه ناآگاهانه صورت پذیرد و در این راستا چالشهای تغییرات آب و هوا و تضاد منافع موجب بروز ناهنجاری شود. انتظار میرود حقوق بینالملل محیطزیست بتواند این روند را به پیش برده و بهصورت اساسی چارهاندیشی کند و راهبردی مؤثر در این خصوص پیش بگیرد تا حق بر محیطزیست سالم حتیالمقدور دچار چالش نشود و عدالت زیستمحیطی خدشهدار نشود.
2- تغییرات اقلیمی و عدالت زیست محیطی
عدالت محیطزیست بیان گر عدالت اجتماعی و اخلاق زیستمحیطی است. جنبشهای عدالت زیستمحیطی در جهت چالشهای توزیع ناعادلانه امکانات در جهت رفع موانع زیستمحیطی ازجمله حمل زبالههای سمیخطرناک بهوجودآمده که بهطور کلی در جهت بهبود حفاظت از جوامع انسانی است. در حال حاضر با گسترش دامنه جامعه در عرصه جهانی و با توجه به نابرابریهای موجود و توسعه نامطلوب اقتصادی تخریبهای زیستمحیطی بهوجود آمده است. ایده عدالت زیستمحیطی به شدت از تساوی حقوق مدنی، بهداشت عمومی و سامان دهی زیست بشری طرف داری میکند و جنبش عدالت زیستمحیطی راهبردی اینچنین را مد نظر قرار داده است. این جنبش هدف خود را جهت مقابله با توزیع ناعادلانه خطرات زیستمحیطی و تلاش برای جلوگیری از آلودگیها و تأثیر آن بر جوامع کمدرآمد قرار داده است. این تلاشهای سنتی زیستمحیطی برای حفاظت از طبیعت و ریشهکنی فقر بوده و مبانی کار اصالتا بر اخلاق و انصاف استوار است و به آن اهمیت میدهد. عدالت زیستمحیطی در یک چشمانداز برای عدالت گستردهتر تعبیه شده و تلاش برای ارتقای عدالت اقتصادی و قدرت سیاسی به معنای به حاشیه کشیدن عدالت زیستمحیطی نیست.(6)
اولین گام به سوی عدالت زیستمحیطی توسط مارتین لوترکینگ در سال 1968 صورت پذیرفته و این اصطلاح برای اولینبار در گزارش کلیسای کمیسیون متحد مسیحیت بهکار رفته است و بر آسیبپذیری تاکید دارد و ویژگی مهم آن تلاش در جهت عدالت اجتماعی است. این جنبش همکاری مؤثر سازمانها، مراکز علمی و دانشگاهها و نظر محققان را در تحقق عدالت زیستمحیطی مؤثر میداند و بهداشت عمومی را از کلیدیترین عوامل تحقق این مهم میپندارد و این مهم تحقق نمییابد مگر این که زمینههای اجتماعی مساعد باشد و نقش جنبشهای مدنی، زیستمحیطی و حقوق بشری پررنگتر جلوه کند که همه اینها بر موضع اخلاق تاکید داشته و اذعان میدارد هرکسی حق بر هوا، آب، غذا و مسکن دارد. این جنبش مدعی است که حقوق برای همه هست و حفاظت از این حقوق لازم و ضروری است آن چنان که حق بر حیات یک حق طبیعی و الهی بوده و حفظ آن واجب است و در راستای حفظ این حق باید حقوق دیگر انسانی حفظ شود تا انسان از هرگونه خطر مصون بماند و این محقق نمیشود، مگر این که حق بر محیطزیست سالم، حق مدنی و شهروندی و کرامت وی حفظ و به آن احترام گذاشته شود. گروههای عدالت محیطزیست راهحل بیعدالتیهای زیستمحیطی را در شکل دموکراتیک حکومت و افزایش مشارکت شهروندان در تصمیمگیریهای منابع زمین دانستهاند.(7)
در راستای استدلال اخلاقی عدالت زیستمحیطی، یک نگاه مذهبی وجود دارد که جوامع معتقد براساس اخلاق متعهدتر نسبت به حفاظت از محیطزیست و جوانب آن هستند و عدالت را در فرآیند قانونی و حقوقی امری مؤثر میپندارند و عدالت را رابط بین تمام حقها میدانند. این جنبش استدلال میکند که مشارکت عمومی در تحقق این آرمان بسیار مؤثر است و فعالیتهای سازگار با محیطزیست را به شرط عدم خطرات نهفته میپسندد و بیش تر خطرات را متوجه صنعت میکند که در آلودگیها و ایجاد گازهای گل خانهای و تغییرات آب و هوایی نقش دارند. (8)
جنبشهای اخلاق و عدالت زیستمحیطی عمیقا معتقدند که انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است و این بدان معنی است که انسانها نگران نزول اخلاق، رفاه انسانی و عدالت اجتماعی هستند. در این فرآیند توسعه پایدار راهکار عدالت زیستمحیطی بوده و حرکت در جهت کاهش انتشار گازهای گلخانهای و مقابله با اختلالات آب و هوای جهانی بسیار ارزشمند است. بنابراین به نظر میرسد اخلاق یک فرآیند سازنده برای رسیدن به عدالت زیستمحیطی و ثبات محیطزیست متعارف است و این نشاندهنده این است که داشتن محیطزیست پاک یک حق انسانی و بشری است و بهطور قاطع میتوان گفت افزایش مشارکت عمومی در تصمیمگیریهای زیستمحیطی نتایج مثبت محیطزیستی دربر خواهد داشت. در این راستا نیز حق بر دسترسی به عدالت زیستمحیطی یکی از ارکان حق بر محیطزیست سالم است و تامین آن موجب بهبود استانداردهای حقوق بشری در جوامع میشود (9).
3- تغییرات اقلیمی تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی
توجه به تهدیدات زیستمحیطی امروزه خطری بالفعل و جدی علیه امنیت دولت - ملتها تلقی میشوند و این یک تهدید جدی جهانی است که نیازمند راهحلهای فرامرزی است. شناسایی تغییرات آب و هوایی بهعنوان یک تهدید امنیتی و یک نگرانی محسوب میشود و در این راستا باید مطالعات امنیتی، صلح، زیستمحیطی و مطالعات ارتباطات رفتاری را مد نظر قرار داشت. نکته مهم این است که اگر به این موضوع به صورت یک بحران جهانی نگاه کنیم، باید پیشنهادی مؤثر را ارایه دهیم که در مقابل این بحران چه بایدکرد؟ این همان نکتهای است که منتقدان از آن غافلند یا نمیتوانند راهکاری مناسب را ارائه دهند. در اینجا منظور از تغییرات آب و هوایی، تغییرات زیستمحیطی شامل زوال و تخریب زیستکره است. این تغییرات بهعنوان بخشی از تغییرات محیطزیستی بهدلیل غالب فعالیتهای انسانی، انتشار گازهای گل خانهای و افزایش دمای جهانی است. پژوهش درخصوص تخریب محیطزیست و ارتباط آن با امنیت دارای یک روند طولانی بوده که تغییرات آب و هوایی نمونهای از آن است که کمبود منابع موجب تشدید اثرات تغییرات آب و هوایی شده است. در همین راستا بحث امنیت دیگر جنبه فردی، ملی یا بینالمللی ندارد بلکه امنیت خواستگاه بشری دارد (10).
امنیت بینالمللی پایدار ریشه در قدرت سیاسی دارد و امنیت اجتماعی است که به مساله حق و عدالت اجتماعی میپردازد و امنیت بینالمللی دارای یک دستور کار مشخص است و آن هم «امنیت بر بقا» است. با این وصف گرایش طبیعی مردم به مشکلات زیستمحیطی و ارتباط آن با امنیت با استیلای ملی و سیاست جهانی و روابط بینالملل شکل پررنگتری به خود میگیرد. در سال 2007 نگرانی از پیامدهای امنیتی درخصوص تغییرات آب و هوایی در مجامع بینالمللی شکل جدیتری به خود گرفت آن چنان که ارتباط بین تغییرات آب و هوایی و امنیت انگیزه توجه به محیطزیست را افزایش داده است. در این خصوص از یک بعد استدلال سببی، تغییرات زیستمحیطی را عامل درگیریهای خشونتآمیز دانسته است چراکه فشار ناشی از تخریب زیستمحیطی به بیثباتی و ناامنی کمک کرده و احتمال در گیریها را افزایش میدهد. از بعد دیگر استدلال تعریفی و استدلال ابزاری بیانکننده نگرانیهای امنیتی در خصوص تغییرات آب و هوایی است. با این وصف اولویت اصلی تهدیدات امنیتی، تغییرات آب و هوایی است. (11)
الف- چالش بینالمللی آب
کمبودآب، زمینهای زراعی و دیگر منابع و افزایش جمعیت مهاجر گستره بیثباتی و ناامنی را افزایش داده و سازگاری محیطزیست را دچار مخاطره میسازد. در این راستا منابع کمیاب، رشد جمعیت و توزیع نابرابر منابع را میتوان از عوامل خشونت و تخریب محیطزیست دانست. بنابراین فقط کمبودهای زیستمحیطی را در مقایسه با سایر عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میتواند جنگ و بیثباتی را ایجاد کند. محرومیتهای اقتصادی ناشی از کمبودهای زیستمحیطی است که ممکن است منجر به جنگهای داخلی و باعث کاهش ظرفیتهای موجود و تضعیف دولت شود و این مسایل خطر ایجاد رژیمهای تکه تکه را افزایش میدهد و در آن میان اختلالات جمعیتی نظیر مهاجرت نیز میتواند امنیت ملی و بینالمللی را مختل سازد. این مقوله یکی از عوامل تهدیدکننده امنیت و ناشی از کمبودهای زیستمحیطی و کمبودهای منابع طبیعی بوده که درنتیجه پناهندگی زیستمحیطی رخ میدهد. در این باب باید توجه داشت که مشکلات زیستمحیطی در تضاد با علت خشونت است و این تضاد و کمبود در رابطه با تهدیدهای زیستمحیطی منجر به خطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی است که این مساله درهالهای از ابهام قرار دارد. جنگ دارفور را میتوان بهعنوان اولین درگیری در حوزه تغییرات اقلیمی دانست که در این راستا بانکیمون دبیرکل سازمان ملل متحد اظهار داشت: «ریشه این جنگ خشک سالی، کمبود زمینهای زراعی و آب است». (12)
نکتهای که در اینجا مطرح است اینکه تغییرات آب و هوایی که تهدیدکننده صلح و امنیت بینالمللی است، نباید موجب سوءاستفاده قرار گیرد و به این بهانه اقداماتی صورت پذیرد که ممکن است به انحراف کشیده شود. امروزه تهدید امنیت ملی بیش تر از آن که در رابطه با ملت یا دولت باشد در رابطه با طبیعت انسانی است و این انسان است که موجب تنش زیستمحیطی و ناآرامیهای اجتماعی و بیثباتی سیاسی میشود. بنابراین امنیت ملی باید بنا بر تدابیری، اولویتها را تغییر دهد چراکه عوامل محیطی زمانی که حیاتی میشود، امنیت مفهوم پیدا میکند. این نشاندهنده ارتباط امنیت ملی و بینالمللی با امنیت زیستمحیطی است چراکه تخریب محیطزیست یک تهدید سنتی جدی قلمداد میشود. در جهت مقابله با تهدیدات زیستمحیطی، استدلال ابزاری به ترویج راهکارها و چگونگی پرداختن به این موضوع میپردازد. این روند در جهت حفظ محیطزیست مورد توجه گسترده عمومی قرار میگیرد و این دغدغه را گوشزد میکندکه این مساله یک مساله جهانی است و نیاز به تجدیدنظر جهانی دارد (13).
به نظر میرسد این که تغییرات آب و هوایی یک تهدید امنیتی تلقی میشود یک حرکت هوشمندانه در صحنه بینالمللی است. البته درک درست از این مساله نیاز مند شکلگیری ارتباطات بینالمللی درخصوص تصمیمگیری درجهت مشکلات زیستمحیطی است و این چالش باید از لحاظ دغدغه گسترش یابد، چراکه پراهمیت است. البته طرف داران محیطزیست ممکن است این بحث را داشته باشندکه این تنها نمیتواند راهحل مشکل باشد یا مفهومی شبیه به این نمیتواند راهگشا باشد چراکه تغییرات آب و هوایی ممکن است به فراتر از این ارتباط پیدا کند که همانا مساله تروریسم است.(14) هرچند این روند ممکن است به تأثیر حرکت به سمت حل مشکل و برقراری عدالت زیستمحیطی کمک کند. در چشمانداز برنامه محیطزیست سازمان ملل متحد بر امنیت و پایداری تاکید شده و پایداری را در طولانی مدت بهترین راهحل برای غلبه بر این مساله و ایجاد امنیت دانستهاند. در این راستا استدلال سببی نشان میدهد که ارتباط بین تغییرات آب و هوایی و تغییرات زیستمحیطی با درگیریهای خشونتبار از لحاظ مفهومی بیگانه بوده و از هم دور هستند. همچنین استدلال تعریفی نشان میدهد که بحث مفهومی از گسترش مفهوم امنیت میتواند ابزاری برای مؤسسات امنیتی جهت گسترش نفوذ و مشروعیت آن ها باشد ولیکن استدلال ابزاری لزوما برای برنامه محیطزیست مفید نیست و ممکن است امنیت را تحتالش