نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان قزوین
2 کارشناس ارشد آبخیزدار ی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان قزوین*(مسئول مکاتبات).
چکیده
کلیدواژهها
فصلنامه انسان و محیط زیست، شماره 25، تابستان 92
بررسی تاثیر روند فشار جمعیت انسانی بر محیط زیست
مطالعهی موردی : زیرحوضه شورقزوین
سعید رشوند[1]
یکی از عوامل اصلی بیابانزایی، فشارهای انسانی و نوع رابطهی طلبکارانه و یک سویه آدمی با زیستبوم است، رابطهای که بدون لحاظ خواهشهای بومشناختی منطقه، صرفاً بر اساس رفع نیازهای اجتماعی و مصلحتهای اقتصادی کوتاهمدت جوامع انسانی قوام و دوام یافته است. در این تحقیق روند فشار جمعیت بر محیط زیست در زیر حوضهی شور بر اساس روش اسواران از نظر کمی و کیفی، مطالعه گردید. بر همین اساس، ابتدا نقشه های رقومی کلاس های کیفیت اراضی مطابق با سیستم طبقه بندی آمریکایی تهیه گردید. جمعیت ایده آل این واحدها بر اساس روش اسواران محاسبه و با جمعیت بالفعل مربوط به سال های 1335 و 1385 مورد مقایسه قرار گرفت. به منظور بررسی تاثیر جمعیت بر محیط زیست، شاخص نسبت ظرفیت بالقوه به ظرفیت بالفعل (موجود) محاسبه شد و در نهایت نقشه فشار جمعیت بر محیط زیست که در این روش به نوعی بیانگر شدت بیابانزایی در مقاطع زمانی فوق است، تهیه شد. افزایش مساحت مناطق با کلاس های بیابانزایی بالاتر و کاهش مناطق تحت کلاس های بیابانزایی پایین تر طی سال های فوق از مهم ترین نتایج حاصل از این مطالعه است. افزون بر آن، بررسی نسبت جمعیت بالقوه به بالفعل در سال های فوق، گویای این واقعیت است که ادامه روند تغییرات جمعیت انسانی، میتواند گسترهی مناطق با بیابانزایی بسیار شدید را بیش از پیش افزایش دهد. مدیران و برنامه ریزان منطقه با استفاده از نتایج این تحقیق می توانند ارزیابی مناسبی از روند تاثیر فشار جمعیت بر محیط زیست منطقه داشته باشند که این موضوع کمک شایانی به برنامه ریزی برای توسعه پایدار سرزمین می نماید.
کلمات کلیدی: فشار جمعیت، کیفیت اراضی، قزوین، حوضه شور، بیابانزایی، تخریب، اسواران.
افزایش بی رویه جمعیت و نیاز روزافزون به غذا و منابع جدید انرژی، سبب بهرهبرداری مفرط و غیر اصولی از اندوختههای منابع طبیعی شده است؛ رخدادی که عوارض آن در زیستاقلیمهای خشک و نیمه خشک از جمله محدودهی مورد مطالعه به دلیل حساسیت و شکنندگی بالای آنها، به مراتب گستردهتر و جبرانناپذیرتر مینماید.
در ایران تا سال 1350 سالانه یک میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده میشد (1) و روند رشد جمعیت تا سال 1358 سیر صعودی داشت که طی سالهای 1358 تا 1368 شدت بیشتری یافت، به طوری که سالانه دو میلیون نفر تولد در کشور به ثبت رسید(1). از سال 1368 روند رشد جمعیت رو به کاهش گذاشت و متعاقب آن از سال 1372 تاکنون سالانه یک میلیون و دویست هزار نفر تولد ثبت شده است. آمار جمعیت زیرحوضه شور طی سالهای 1335، 1345، 1355، 1365، 1375 و 1385 به ترتیب برابر 434141، 547664، 697145، 1098652، 1328233، 1688338 بوده است(2).
این افزایش جمعیت، آثار زیادی بر محیط طبیعی گذاشته است. از جملهی این تبعات می توان به برداشت و مصرف غیر مجاز 4/5 میلیون متر مکعبی بوتههای مرتعی که باعث نابودی 28 درصد کل مراتع کشور طی 30 سال گذشته شده است اشاره نمود. از موارد دیگر می توان به گسترش سالانه بیش از یک میلیون هکتاری عرصههای بیابانی، تخریب 30 درصد خاکها و 33 درصد جنگلهای کشور طی سه دههی اخیر، فوت هفت هزار نفر در سال بر اثر آلودگی هوا ، رسیدن 25 درصد از آبخوانهای کشور به شرایط بحرانی و ... اشاره کرد(1).
عوامل اقلیمی و انسانی و اثر هر یک بر گسترش بیابان همواره مورد بحث کارشناسان بوده است؛ به نحوی که افرادی چون علیبکف اقلیم را مؤثرتر(3) و دانشمندانی چون گرینلند افت کمی و کیفی پوشش گیاهی و یا تخریب کامل آن در اثر فشار انسانی را عامل اصلی بیابانزایی دانستهاند(4). باید دانست عملکرد نادرست انسان در تخریب پوشش گیاهی و خاک اراضی جنگلی حاشیهی جنوبی صحرای آفریقا باعث شد که ابرویل برای نخستین بار از دانشواژهی «بیابان زایی»[4] در سال 1949 استفاده کند(5). فرآیندی که طی دهههای بعدی همواره مورد اشاره و توصیف صاحبنظران در حوزههای مختلف علمی بود تا سرانجام در سال 1992 در کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل در ریودوژانیرو، بیابانزایی بدین شکل تعریف شد: « تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب، تحت اثر تغییرات اقلیمی و فعالیتهای انسانی.» (6).
کارشناسان فائو و یونپ روشی را برای ارزیابی و ترسیم نقشه بیابانزایی ارایه کردند که در آن علاوه بر ارزیابی زوال پوشش گیاهی، فرسایش آبی، فرسایش بادی، شوریزایی، افت کمی و کیفی آبهای زیرزمینی و فشار دام بر محیط، عامل فشار انسان بر محیط در محاسبه خطر کل بیابانزایی در نظر گرفته شده است(7). اجرای این روش به تمامی کشورهای مبتلا به بیابانزایی به منظور رفع نواقص و موانع اجرایی و فنی پیشنهاد شد. در ایران نیز، پس از امکان سنجی روش(8)، مقرر شد تا با توجه به توان اطلاعاتی شرح خدمات مطالعات کشور، این روش با اصلاحاتی در قالب طرح ملّی تحقیقاتی با عنوان «ارزیابی و تهیهی نقشه بیابانزایی به روش اصلاح شدهی فائو و یونپ در حوضهی آبخیز دریاچه نمک» در شش زیر حوضهی دریاچهی نمک به اجرا درآید.
مواد و روشها
منطقه مورد مطالعه
زیر حوضه شور قزوین با کد1-1- 7 جاماب در شمال و شمال غربی حوضه آبخیز دریاچه نمک با کد 1-7 واقع شده است (شکل1). این زیرحوضه قسمتهایی از شهرستان قیدار و ابهر، 70% از استان قزوین، حدود 40% از وسعت شهرستان کرج، قسمتی از شهرستان تهران، قسمت کوچکی از استان قم، بیش از نیمی از شهرستان ساوه از استان مرکزی و مساحت کوچکی از شهرستان همدان را پوشش می دهد. بیشینهی ارتفاع این حوضه 4108 و کمینهی آن 900 متر در دریاچه نمک و کل مساحت آن2275500 هکتار میباشد. این زیر حوضه شامل هشت دشت است که بزرگترین آن 560900 هکتار (دشت قزوین، تاکستان، بوئین زهرا ) وکوچکترین آن 40700 هکتار (دشت اشتهارد) مساحت دارد. سیمای بارندگی از متوسط تا کم است. رژیم بارش مدیترانهای و فصل خشک منطبق بر تابستان است. متوسط بارندگی سالانه برابر 137 میلیمتر که بیشترین آن متعلق به فصل زمستان با 7/68 میلیمتر و پایین ترین آن مربوط به تابستان با یک میلیمتر بارندگی است. بیشینهی دمای مطلق سالانه 46 درجه سانتیگراد متعلق به تیر و مرداد ماه است. متوسط بیشینهی دما در گرمترین ماه سال 1/41درجه سانتیگراد و متعلق به تیرماه است و متوسط حداقل دما در سردترین ماه سال 3/0- درجه سانتیگراد متعلق به دی ماه است. کمینهی دمای مطلق سالانه 12- درجه سانتیگراد مربوط به دی ماه است. تعداد روزهای یخبندان به طور متوسط 47 روز در سال است. بیشترین تبخیر متعلق به ماههای تیر، مرداد و شهریور و کمترین آن در ماههای دی و بهمن اتفاق می افتد. کمینهی تبخیر سالانه ثبت شده 2100 میلیمتر و بیشنهی 3162 میلیمتر بوده است. رطوبت متوسط سالانه 42 درصد است. اقلیم منطقه بر اساس روش دومارتن اصلاح شده (با ضریب خشکی 8/4) فراخشک است. البته مناطق کوهستانی از اقلیم متفاوتی برخوردارند و در این طبقهبندی جزء مناطق نیمه خشک محسوب میشوند.
شکل1- نقشه موقعیت زیرحوضه شور در ایران |
روش تحقیق
با توجــه به اینکه اراضی بر اساس کیفیت خاک و تحت تأثیر اقلیم دارای توان و راندمان تولید مختلفی هستند ابتدا کلاس قابلیت اراضی وکیفیت اراضی مشخص شد. برای این کار از سیستم طبقهبندی آمریکایی که توسط سرویس حفاظت خاک وزارت کشاورزی ایالات متحده[5] ارایه شده استفاده گردید و با سیستم طبقهبندی ایرانی که توسط موسسه تحقیقات خاک و آب ارایه شده، همسانسازی شد. بر این اساس نسبت به تهیه نقشه منابع و قابلیت اراضی و همچنین تعیین کلاسهای کیفیت اراضی اقدام و در مجموع 166 واحد کاری مشخص شد(شکل2).
شکل2- نقشه واحد های اراضی زیر حوضه شور قزوین |
جدول 1 - خصوصیات کلاسهای کیفیت اراضی(حاصل از ترکیب ویژگیهای کارایی[6] و حالت ارتجاعی خاکها)
خصوصیات |
کلاس اراضی |
در این کلاس خاکها دارای توان تولید زیاد هستند، محدودیتهای کمی دارند. شرایط رطوبتی و حرارتی خاک برای محصولات سالانه مطلوب است. مدیریت خاکها برای کاهش فرسایش شامل فعالیتهای حفاظتی بسیار محسوس و زیاد است. کوددهی مناسب و ... می باشد. خطر(ریسک) تولید محصولات دانهای(غلات و حبوبات) معمولاً کمتر از 20% است. |
1 |
خاکها خوب هستند و مشکلات کمی برای تولید دارند. برای خاکهای کلاس 2، برای کاهش تخریب بایستی توجه و مواظبت لازم صورت گیرد. قابلیت بازسازی کم این کلاس اراضی آنها را پر خطر تر میسازد. به هر جهت، تولیدات آنها معمولا خیلی زیاد است و در نتیجه، پاسخ به مدیریت اراضی نیز در این اراضی بالاست. شخم اراضی باید با دقت بشتری صورت گیرد، کودهای مورد استفاده باید با مدیریت بیشتری استفاده بشود. به علت شرایط عوارض زمینی نسبتا خوب، این اراضی برای پارکهای ملی و زونهای تحت قوانین تنوع گونهای نیز مناسب هستند. خطر برای تولید محصولات دانهای معمولاً بین 20 تا 40% است، امّا خطرات(ریسکها) با فعالیتهای حفاظتی خوب میتوانند کاهش پیدا کنند. |
2 و 3 |
در صورت امکان از این اراضی نباید برای تولید محصولات دانهای(غلات و حبوبات) استفاده شود، به خصوص خاکهای متعلق به کلاس 4. این سه کلاس اراضی به برنامههای مهمی برای مدیریت حفاظت اراضی نیاز دارند. در حقیقت؛ هیچ تولید محصول دانهای نباید در نبود برنامههای حفاظتی در این کلاس صورت گیرد. پایش اراضی به منظور بررسی تخریب خاک باید به طور مستمر انجام شود. حاصلخیزی این اراضی زیاد نیست. این اراضی میتوانند به پارکهای ملی یا مناطق تحت قوانین حفاظت تنوع گونهای اختصاص داده شوند. در مناطق نیمه خشک با مدیریت خوب، این اراضی میتوانند برای مراتع استفاده شوند. خطر(ریسک) برای تولید محصول دانهای(غلات و حبوبات) بین 40 تا 60% است. |
4، 5 و 6 |
این اراضی به هیچ عنوان برای تولید محصولات دانهای مناسب نیستند. قابلیت بازسازی کم خاکهای این اراضی آن ها را به آسانی مستعد به تخریب میسازد. این اراضی بایستی به عنوان جنگلهای طبیعی یا مراتع استفاده شوند و البته در بعضی مناطق متمرکز میتوان به عنوان تفرج گاه نیز از آنها استفاده کرد. مانند کلاسهای 5 و 6، مدیریت تنوع گونهای در این اراضی وخیم است. خطر(ریسک) برای تولید محصول دانهای(غلات و حبوبات) بین 60 تا 80% است. |
7 |
این اراضی در شمار بومسازگانهای خیلی شکننده محسوب میشوند و برای تولید محصولات دانهای(غلات و حبوبات) غیراقتصادی به شمار میروند. این اراضی باید به همان صورت طبیعی نگاهداری شوند. بعضی از این مناطق تحت شرایط خیلی کنترل شده ممکن است برای اهداف تفرجگاهی استفاده شوند. در کلاس 9 برداشت الوار(چوب) با توجه به شکننده بودن این بومسازگان (اکوسیستم) باید با دقت خیلی زیادی صورت گیرد. کلاس 8 معمولا بیابان است. ریسک برای تولید محصولات دانهای(غلات و حبوبات) بیشتر از 80% است. |
8 و 9 |
جدول 2- تبدیل و یکسان سازی کلاسهای قابلیت اراضی با کلاسهای کیفیت اراضی
کلاس قابلیت اراضی واقع درزیرحوضه شور |
کلاس کیفیت اراضی (USDA) |
25/4- 27/4 |
1 |
14/4 – 18/4- 2/4- 1/4- 26/4 |
2 |
21/4 - 1/9- 15/3-2/3-1/3-7/3 |
3 |
4/8-2/8- 9/9-13/9-21/3- 1/8-11/6-1/6 |
4 |
3/2-12/2 |
5 |
2/6-12/2-1/7-2/7-9/7-7/2-1/2 |
6 |
1/ x – 9/2 |
7 |
8/1- 2/1- 5/6- 6/1- 6/6- 4/1 |
8 |
1-9/1-1/1 |
9 |
درگام بعد بر اساس روش اسواران ظرفیت پذیرش جمعیت مطلوب برای هر کلاس کیفیت اراضی بر اساس جدول 3 محاسبه شد. مقادیر این جدول در واقع بهترین برآورد ممکن است که با مشاهده و تجربه و بر اساس تولید ناخالص ملی (GDP)و درآمد سرانه ی افراد محاسبه شده است. بدین منظور درآمد سرانه مردم در منطقه مورد مطالعه با کمک منابع اطلاعاتی موجود از قبیل سالنامههای آماری و اطلاعات اخذ شده از سازمان تأمین اجتماعی، بین 10 تا 100 میلیون ریال تخمین زده شد که مبین سطح متوسط نهادهها در منطقه است. سپس ظرفیت ایدهآل پذیرش جمعیت (نفر در هکتــار) بر اساس سطح نهادهها و کلاس کیفیت اراضی طبق جدول 3 به دست آمد. بعد از محاسبه مساحت هر واحد کاری و ضرب آن در ظرفیت ایده آل جمعیت، جمعیت ایده آل هر واحد بدست آمد. سپس به منظور بررسی اثر جمعیت بر روی شدت بیابانزایی، نسبت بین ظرفیت بالقوه جمعیت به ظرفیت بالفعل آن (جمعیت هر واحــد کاری در سالهــای 1335 و 1385) به عنوان شاخص فشار جمعیت بر محیط که برگرفته از مدل فائویونیپ است در هر واحد محاسبه شد.
جدول 3- ظرفیت ایده آل پذیرش جمعیت (نفر در هکتار)
سطح سرانه درآمد سالیانه |
کلاس کیفیت اراضی |
||||||||
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
8 |
9 |
|
کم( 10< میلیون ریال) |
4 |
5/3 |
0/3 |
0/2 |
5/1 |
0/1 |
0 |
0 |
0 |
متوسط(10 تا 100میلیونریال) |
6 |
5 |
4 |
3 |
2 |
5/1 |
1 |
5/0 |
0 |
زیاد(> 100 میلیونریال) |
10 |
9 |
8 |
7 |
6 |
5 |
4 |
3 |
1 |
نسبت وضعیت بالقوهی پذیرش جمعیت به بالفعل |
مولفه معرف بیابان زایی |
فشار جمعیت و تاثیر بر بیابانزایی |
0 |
0 |
عدم فشار |
0-5/0 |
5/2 |
کم |
5/0-1 |
5 |
متوسط |
1-5/1 |
5/7 |
شدید |
5/1< |
10 |
خیلی شدید |
نتایج
نقشه سکونتگاههای انسان در کل حوضه در محیط Arc GIS تهیه شد(شکل3). نتایج حاصل از محاسبات مربوط به تعداد جمعیت در هر واحد کاری، مساحت واحد کاری، کلاس کیفیت اراضی، ظرفیت ایدهآل جمعیت در هر هکتار برای هر واحد، کل ظرفیت ایدهآل جمعیت هر واحد، نسبت ظرفیت بالقوه به بالفعل جمعیت در سالهای 1335 و 1385 و در نهایت فشار جمعیت روی محیط در جدول 6 آورده شده است. همچنین شکلهای 4 و 5 به ترتیب وضعیت فشار جمعیت طی سالهای 35 و 85 را نشان میدهد. جدول 7 نیز بیانگر مساحت و درصد درجات مختلف بیابان زایی از لحاظ فشار جمعیت انسانی میباشد.
شکل 3- نقشه مراکز جمعیت انسانی زیر حوضه شور قزوین
شکل 4- فشار جمعیت روی محیط در سال 1335 |
شکل 5- فشار جمعیت روی محیط در سال 1385 |
بیابان زایی سال |
بدون جمعیت |
ناچیز |
متوسط |
شدید |
خیلی شدید |
|
1335 |
مساحت(ha) |
123782 |
1534108 |
- |
5453 |
612208 |
درصد مساحت |
4/5 |
4/67 |
0 |
2/0 |
9/26 |
|
1385 |
مساحت(ha) |
123782 |
1338102 |
80051 |
121876 |
611740 |
درصد مساحت |
4/5 |
8/58 |
5/3 |
4/5 |
9/26 |
بحث
اگر بیابانزایی انسان ساخت را که در دهههای اخیر با شدت بیشتری رو به افریش نهاده، نتیجه روابط نامناسب انسان با طبیعت و محیط زیست بدانیم، ابعاد کمی عنصر انسان در قالب عوامل جمعیتی و ابعاد کیفی آن در قالب رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی او تاثیر به سزایی در بروز این پدیده دارد. بنابراین تعداد جمعیت و ابعاد کیفی عوامل انسانی نقش به سزایی در زمینه بیابان زایی و مقابله با آن ایفا میکند. از این رو سنجش ظرفیت جمعیت و فعالیت پذیری منطقه به معنای تعیین آستانه بهینه استفاده از سطوح منطقه در یک زمان و موقعیت معین است، به طوری که که استفاده بیشتر از این ظرفیت و بارگذاری فراتر از آن میتواند کیفیت زندگی ساکنان و کارآمدی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی منطقه را در مخاطره قرار دهد. آنچه مسلم است زمین یک منبع محدود است و با توجه به رشد تصاعدی جمعیت و مراکز شهری و همچنین استفاده های وسیع از زمین در بسیاری از کشورها، و ازسوی دیگر با توجه به این واقعیت که تنها 5 میلیون کیلومتر مربع ازسطح کره زمین برای استفاده پایدار در آینده باقی مانده است(9) با گذشت زمان وضعیت وخیمتر خواهد شد. بررسی نتایج حاصله گویای این واقعیت تلخ است که در زیرحوضه شورقزوین طی50 سال گذشته بیش از 7% مناطق تحت پوشش بیابانزایی ناچیز کاسته و بیش از 7% به مناطق با بیابان زایی شدید افزوده شده است. از آنجایی که نسبت جمعیت بالقوه به بالفعل در منطقهی شدید، در مرز درجه خیلی شدید واقع شده است، افزایش مساحت منطقهی خیلی شدید در آیندهای نزدیک نیز دور از انتظار نیست. مطالعه آمار گویای این واقعیت است که علاوه بر افزایش نرخ رشد طبیعی جمعیت، مهاجرت روستاییان به مناطق شهری بسیار مشهود است. به طوری که تعدادی از روستاهها طی50 سال گذشته کاهش جمعیت را نشان میدهد. زمین هایی که روزگاری محل تولید محصولات کشاورزی و محل اشتغال جوانان روستا بوده است. بررسیهای میدانی و مشاهده زمینهای کشاورزی رها شده نیز این واقعیت را تایید میکند. جاذبههای شهر و ایجاد شغلهــای کاذب اما پر درآمد، روستاییان را به طرف شهرها کشانده و معضلات زیست محیطی بسیاری را به همراه آورده است. از دیگر مسایل گریبانگیر روستاییان منطقه، کاهش کمی و کیفی آب زیرزمینی به عنوان تنها منبع آب موجود است(10) که شوری اراضی کشاورزی و در نهایت تخریب خاک از تبعات آن است. بنابر این مدیریت آب در این منطقه بایستی از اولویتهای اصلی در برنامههای توسعه پایدار قرار گیرد چرا که روند کاهش کمی و کیفی آب، آیندهای مبهم و تاریک از منطقه را نشان میدهد.
منابع
ابطحی، سید مرتضی. پایش روند تغییرات شوری و قلیائیت خاک و تغییرات کمی و کیفی منابع آب کاشان. گزارش نهایی طرح تحقیقاتی، 1386.
1- عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان قزوین
2- کارشناس ارشد آبخیزدار ی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان قزوین*(مسئول مکاتبات).
1- Desertification
[5]- United State Development of Agriculture- land Capability Classification- LCC-USDA
[6] - توانایی اراضی به تولید محصولات (بر اساس عملکرد دانه یا زیستتوده).