نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناسی ارشد کلام اسلامی؛ دانشکده الهیات دانشگاه قم *(مسئول مکاتبات)
2 استادیار فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه قم
چکیده
کلیدواژهها
فصلنامه انسان و محیط زیست، شماره34، پاییز 94
تأثیر باور دینی در نحوه برخورد با محیط زیست
مریم رفیعا[1]*
نفیسه ساطع[2]
این مقاله، که با موضوع تاثیر باور دینی در نحوه برخورد با محیط زیست، نوشته و تبیین شده است، به نحو تطبیقی میان کلام اسلامی و محیط زیست بوده و از مبانی کلامی و فلسفی برای چگونگی برخورد با محیط زیست استفاده کرده است. هم چنین، محیط زیست، در عام ترین معنای ممکن به کار رفته و متناظر با عالم طبیعت، در نظر گرفته شده است. تعیین ارتباط میان خداوند، به عنوان خالق کل عالم هستی، عالم طبیعت، به عنوان مسخر وجود انسان و راهنمای وی به سوی خداشناسی، و انسان به عنوان جانشین و خلیفه خداوند بر زمین که قدرت تصرف و غلبه بر عالم طبیعت را دارد، از جمله اهداف این مقاله است. هم چنین، معرفی کردن عالم هستی به عنوان امانتی الهی و بیان برخی آموزه ها در نحوه حفظ و نگهداری آن، که اسلام، مومنان را ملزم به اجرای آن گردانده است، از دیگر اهداف این مقاله است.
کلمات کلیدی: باور دینی، انسان، طبیعت، حیوانات.
مقدمه
از جمله حوزه هایی که ارتباط ضروری با حیات دنیایی داشته، حوزه عالم طبیعت و محیطزیست است. حوزهای که همواره رویاروی انسان قرار داشته، با قدرتنمایی خود، انسانها را یا به سجده و پرستش وادار کرده و یا برای مهار و تسلط بیشتر، حریص کرده است. سوال اصلی که در این مقاله مورد پردازش قرار میگیرد، این است که در باور دینی اسلامی، نحوه برخورد با محیطزیست چگونه است؟ آیا برتری انسان نسبت به عالم طبیعت، هرگونه رفتار و برخوردی را مجاز خواهد ساخت؟ آن چه به عنوان پیش فرض تلقی شده و در این نوشتار مورد تحلیل قرار خواهد گرفت این است که در اسلام، محیطزیست اعم از جمادات، نباتات و حیوانات از حقوق خاصی برخوردار بوده و انسان مومن، همواره به رعایت این حقوق توصیه شده است. هم چنین، نگاه اسلام به عالم هستی به گونهای است که وجود انسان خلیفه الله، جدای از وجود عالم هستی نیست.گویی شرط رسیدن به مقام الهی در انسان، رعایت حقوق تمامی موجودات است و با ذرهای حقکشی و ظلم، بسیاری از مراتب روحانی، از بین خواهد رفت.
با نگاهی به آسیب ها و صدماتی که بشردر قرن حاضر بر پیکره محیطزیست وارد کرده است و به صورت خودخواسته، انواع خسارات جانی، مالی و طبیعی از قبیل خشکسالیها، بیابانزاییها، کاهش ذخایر آبی، گونههای گیاهی و حیات وحش را متحمل شده است، میتوان به اهمیت تحقیق حاضر پی برد و راه برون رفتن از این قبیل مشکلات را در میان آموزههای دینی جستجو کرد.
آن چه به این مقاله ضرورت می بخشد، دقت در این نکته است که طبق تحلیل های ناروای برخی از قشریگرایان، طبیعت، طفیل هستی و مسخّر وجود انسان بوده و برای بهرهگیری بیشتر انسان از زندگی، آفریده شده است. برخی این قبیل تحلیلها را مجوز غصب و غارت و به تاراج کشیدن منابعطبیعی دانستهاند و به گمان خود، با مجوز دین، بر طبیعت حمله میکنند. در این مقاله که با روش کتابخانهای گردآوری شده، هدف اصلی تبیین جایگاه محیطزیست، نحوه تاثیرگذاری باورهای دینی و اعتقادی انسان در چگونگی رفتار با طبیعت و بیان اهمیت آن در آموزههای اسلامی است.
یافته های کلامی و فلسفی درباره جایگاه محیط زیست: بررسی عالم طبیعت، نه فقط در حوزه علوم تجربی، بلکه در حوزه علوم نقلی و عقلی نیز بسیار مدّنظر بوده است. تاکید ارسطو بر تحقیق بر عالم طبیعت به عنوان نقطه آغاز علم و خلاصه شدن تمام حقیقت هستی در همین عالم، منجر شد تا در مکتب مشای که یکی از عقلانیترین مکاتب فلسفی است، تربیت دانشمند، مقدّم بر فیلسوف بوده و تلاشهای علمی در قالب تربیت «دانشمند-فیلسوف» به ثمر برسد. مشاهده تغییر و حرکت در عالم طبیعت، پیش از آن که توسط فلاسفه و عرفا تحلیل، و به ارایه نظراتی چون حرکت حبّی در عرفان و برهان نظم در فلسفه منجر گردد، در ادیان مختلف، مورد توجه بوده است. علی رغم این همه تاکید، از سوی ادیان، شواهد داّل بر این است که در قرن حاضر، تلاشهای علمی و ارایه هزاران اثر پژوهشی درباره حفظ محیط زیست بیفایده بوده، عملکرد انسان به عنوان اشرف مخلوقات، بشریت را به سوی پرت گاه سوق داده است. یکی از پژوهشگران محیطزیست، درباره مقایسه دیدگاه اسلام و مسیح مینویسد:
«از دیرباز بر این باور بودم که انجیل مکمل تورات، و قرآن مکمل تمام کتب آسمانی است و با دانش اندوزی در علم محیطزیست به یک باور دیگر رسیدم و آن این است که قرآن یک کتاب حفاظت از محیط زیست است» (1).
یکی از کاملترین مجموعه تعالیم الهی درباره نحوه برخورد با محیطزیست را میتوان در اسلام شاهد بود. آن جا که قرآن صامت، ضمن تاکید بر جایگاه ویژه انسان در خلقت و برخورداری از مقام خلافت الهی، بالاترین حقوق را برای انسان در نظر میگیرد و در کنارش، قرآن ناطق حضرت علی(ع) خود را از گرفتن پوست جویی از دهان مورچه منع می کنند و بالاتر از آن این که در شب شهادت شان، قبل از ورود به مسجد کوفه، در قالب آخرین وصایا به حضرت ام کلثوم، سفارش اردکهای خانه را به دخترشان میکنند و میفرمایند:
«دخترم! موجودی را در بند کردهای که زبان ندارد تا هرگاه گرسنه و تشنه شود نیاز خویش را بیان کند، پس خوراک و آب آن را تامین و یا آن را رها کن تا از گیاهان صحرا بخورد» (2).
رعایت حال حیوانات نه تنها در سیره و سلوک ائمه اطهار (ع) هویدا است بلکه در احکام فقهی نیز ملاک بسیار مهمی در انجام برخی اعمال است؛ تا جایی که طبق برخی متون فقهی، وضو گرفتنی که منجر به تشنه ماندن حیوانی شود را حرام شمرده شده و به جای وضو گرفتن، حکم بر تیمّم داده شده است.(3).
پیش از آن که به بررسی جزیی تعالیم اسلام درباره حفظ محیط زیست و رعایت حال حیوانات، پرداخته شود، لازم است تا ارتباط خداوند، انسان و عالم طبیعت مورد تحلیل قرار بگیرد.
ارتباط سه ضلعی خدا- انسان- طبیعت
خداوند، انسان و عالم طبیعتی که در اسلام معرفی میشود، از رابطه سه وجهی برخوردارند که در آن خداوند، در راس مخلوقات اعم از انسان و عالم طبیعت قرار دارد و طبیعت در حالی که مسخّر و محبوب انسان است، راهنما و هدایت کنندهی او به سوی معبود نیز خواهد بود. از سوی دیگر، انسان، امانتدار این مخلوق الهی است. در این قسمت به بررسی کاملتر سه وجه مذکور پرداخته میشود:
خداوند در رابطه با انسان و عالم طبیعت، از جایگاه خالقیت برخوردار است. از این جایگاه در لسان فلسفی و کلامی، به «علت محدثه و مبقیّه» تعبیر میشود. خداوندی که خالق عالم طبیعت است، هم خالق اولیه آن بوده و هستی را از عدم به وجود آورده است و هم بزرگترین و تواناترین نگهبان و نگهدار آن است. برخلاف پندار گروهی که مقام خالقیت عالم هستی را در حد مادهای هوشمند، فرو میکاهند و یا کسانی که امری حقیر و کوچک چون ژن، اتم یا شعور عالمگیر را نگهبان عالم هستی تصور میکنند، خداوند در قرآن کریم، برای بیان حیطه تسلط و قدرتش از جزییترین و شاید بیاهمیتترین پدیده در عالم طبیعت سخن میگوید و میفرماید:«هیچ برگى(از درختى) نمىافتد، مگر این که از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز این که در کتابى آشکار ( در کتاب علم خدا) ثبت است»(4).
آگاهی خدا از آن چه در خشکی و دریاست به معنای احاطه علم او بر همه چیز است، یعنی او از جنبش میلیاردها موجود زنده در اعماق دریاها و لرزش برگهای درختان در تمام جنگلها و کوهها و جریان امواج نسیم در بیابانها و خمیدگی درهها و در نهایت از حرکات مرموز الکترون ها در دل اتم خبر دارد. (5).
از جمله تعالیم اساسی در دین اسلام که به خوبی در سلوک اولیای دین، قابل مشاهده است، اهمیت و تاکید بر حفظ و احترام به عالم طبیعت است. گویی انسانی که برای محیطزیست پیرامون خود، ارزش و احترام قایل میشود، شخصیت خود را نیز محترم شمرده است، چرا که هر دو مخلوق خالقی واحد بوده و موظف به رعایت حقوق یک دیگرند. این تأثیرپذیری متقابل، نه تنها در دین، بلکه در فلسفه و عرفان اسلامی، تحت قاعده وحدت وجود، به خوبی تحلیل شده است. وحدت وجود، حکایت از این اصل دارد که هیچ مخلوقی در عالم هستی، وجودی مستقل و جداگانه از خداوند متعال ندارد.
«وجود، حقیقت واحدهاى است سارى در جمیع موجودات و ماهیّات ممکنات، نیستند مگر امور اعتباریات و حقایق موجودات یا همگى مظاهر آن حقیقت واحدهاند» (6).
این قاعده در نظر گروهی به تقلیل شان الوهیت میانجامد، در حالی که اگر به درستی مورد فهم واقع شود، بهترین مویّد برای اصل توحید بوده و در کلام ائمه اطهار (ع) نیز جاری شده است؛ آن جا که امام صادق(ع) برای تعلیم وحدت وجود به شخصی عامّی، این گونه از مثال روغن و چراغ استفاده میکنند و میفرمایند:
« خدا در سنگ و آب و گیاه هست، ولى سنگ و آب و گیاه، خدا نیست، همان طور که روغن در چراغ هست ولى چراغ روغن نمىباشد» (7).
در مثالی دیگر، برخی عرفا وجود را به نور خورشید شبیه دانستند که در عین واحد بودن، بر همه چیز میتابد و نورانی میکند:
«پرتو آفتاب که بر زمین افتد در حد ذات خود منقسم و متکثر نمىگردد و اگر بر شیشههاى متلّون تابد هر یک به رنگى نماید» (8).
فلاسفه و عرفا، وحدت وجود را با کمک گرفتن از برخی اصول دیگر چون بساطت وجود ثابت میکنند که طبق آن وجود، امری بسیط و غیرقابل تقسیم است، امکان دوئیّت و تحقق جداگانه برای آن، قابل تصور نیست. این امر یگانه، در عین حال که قابل دوئیت نیست، قابل شدت و ضعف است و میتواند از اشرف موجودات تا اخسّ آنها را شامل شود.
«کثراتى که ملحوظ مىشود به مبناى عرفان جز لحاظات و اعتبارات چیز دیگرى نیست. همان یک وجود حقیقت واحده را به ظهورات عدیده مىنگریم و روى جهاتى که همان لحاظات و اعتبارات است، بر آنها اسماء نهادیم. «و کمال توحیده الإخلاص له و کمال الإخلاص له نفى الصفات عنه» چون از جنبش دریا امواج گوناگون پدید آمده، ما نام هاى فراوان بر آنها نهادهایم. با این که جز شکن آب چیز دیگرى نیستند و از آن شکن، این تعیّنها پیش آمد. «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ» و هیچ موجى با موج دیگر در حقیقت واحده شخصیه آب بودن تفاوت ندارد و ما به لحاظات و اعتبارات نام ها ی مختلف بر آنها نهادیم» (9).
برخی شعرا، مانند عبرت نایینی مبحث وحدت وجود را به شعر تبدیل کرده اند:
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم ونه اوییم و هم اوییم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
هر جا نگری جلوه گه شاهد غیب است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
طبق اصل وحدت وجود، تمام عالم هستی عرصه ظهور و بروز خداوند است و تمام پدیدههای عالم، اعّم از جماد و نبات، به اندازه ظرفیت وجودیشان، از وجودی مقدس و متعالی برخوردارند؛ به همین دلیل قابل احترام، مقدس و دارای حقوقی خاص هستند.
مقیّد شدن انسان به رعایت حقوق عالم طبیعت و اعتقاد به خلقت الهی عالم، گواه بر این است که عالم هستی از نوعی شعور اخلاقی بهره مند است (10) . به عبارت دیگر، در بینش توحیدی، جهان هستی دارای نوعی شعور اخلاقی است و رذایل اخلاقی، تاثیری تکوینی بر جهان هستی میگذارند که بر طبق حکمت خدای متعال بوده و تابع مصلحت و مفسده واقعی است. در بینش توحیدی، بدی اخلاقی، تاثیر تکوینی منفی بر جهان و پدیدههای طبیعی دارند. اما اگر انسان بر طبق اخلاق عمل کند، هم نوا با جهان هستی شده و پدیدههای طبیعی نیز او را یاری میکنند. عالم هستی، براساس خلقت تکوینی خود به سوی خداوند در حرکت است و مقتضای آن، هم سویی با خیرات و زیباییهاست. جهان مخلوق خدا، به سوی کمال در حرکت بوده و در کلیت خود، خیر است (10).
نگرش دینی به عالم طبیعت
رابطه عالم طبیعت با انسان، از وجوه مختلف قابل ارزیابی است، که قرآن کریم و روایات اسلامی، به خوبی آن پرداختهاند. برخی از این شئون، عبارتاند از:
طبیعت، مسخّر انسان
آموزههای دینی در نحوه برخورد انسان با محیط زیست و طبیعت به گونهای هستند که انسان را به طور توأمان به استفاده کردن در عین مراقبت و ارزشگذاری ترغیب میکند. طبیعت زمین و آسمان، شاید زمینهای برای رفع نیازهای انسان باشد، که با توجه به نقش محوری او و جایگاه ویژهای که در نظام خلقت به خود اختصاص داده است، این اجازه را دارد که هرگونه که مایل بود از آن استفاده کند؛ اما بیش از آن، طبیعت از آن جهت که آیه و نشانهای از حکمت خداوند است، قابل احترام بوده و نباید تحت سیطره استعماری انسان واقع شود. برتری و شان والای انسان و قدرت انسان در تسخیر عالم نکتهای است که قرآن مجید نیز به آن اشاره کرده است:
«ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکى سوار کردیم و از چیزهاى خوش و پاکیزه روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برتری شان نهادیم» (4).
درباره وجوه کرامت انسانی، میتوان به مواردی چون عقل و نطق، صورت نیکو، تدبیر امور دنیا و آخرت، تسلط بر زمین و تسخیر سایر حیوانات و دستیابی به صناعات مختلف اشاره کرد (11-12)، که سبب برتری انسان بر سایر مخلوقات الهی است.
«اوست که دریا را رام کرد تا از آن گوشت تازه بخورید و زیورهایى بیرون آرید و خویشتن بدان بیارایید، و کشتیها را بینى که دریا را مىشکافند و پیش مىروند تا از فضل خدا روزى بطلبید، باشد که سپاس گویید»(4).
طبیعت، امدادگر انسان
پیش از این گفته شد که عالم هستی به واسطه خلقت الهی خود، از نوعی شعور و آگاهی برخوردار بوده و در مقام فرمان برداری از خداوند، کوتاهی نمیکند. قرآن کریم از عالم طبیعت، به عنوان سپاه و کارگزار خداوند یاد میکند و با تأکید بر ناشناخته بودن لشگریان خدا (4)، تصریح میکند که آنها، به اذن الهی، میتواند یاریگر انسان یا مهلک او باشد. جنبههایی از امداد تسلط انسان بر طبیعت را در زندگی حضرت داوو(ع)، (4). آن جا که کوه ها و خیل پرندگان با او به تسبیح خدا میپرداختند و داستان حضرت سلیمان(ع)، (4). شاهدیم که از منطق الطیر آگاه بود و بر تمام ظهورات عالم، تسلط داشت.
«و براى سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبح گاهان مسیر یک ماه را مىپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را، و چشمه مس(مذاب) را براى او روان ساختیم، و گروهى از جنّ پیش روى او به اذن پروردگارش کار مىکردند، و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچى مىکرد، او را عذاب آتش سوزان مىچشانیم!» (4).
در این آیه، از تمام عالم طبیعت اعّم از باد، مس مذاب، جن، هم چنین جنبه های نادیدنی عالم هستی مانند زمان، یاد شده که همگی به اذن خداوند، در قلمرو تسلط انسان هستند و خداوند در برخی آیات این نعمات را یا دآوری کرده و انسان را به شکر آنها فرا میخواند:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایى(عظیم) به سراغ شما آمدند، ولى ما باد و طوفان سختى بر آنان فرستادیم و لشکریانى که آنها را نمىدیدید(و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)، و خداوند همیشه به آن چه انجام مىدهید بینا بوده است» (4.)
طبیعت، مقدمه شناخت خداوند
اهمیت پرداختن به طبیعت آن جا آشکار میشود که یکی از قوی ترین ادلّه در اثبات وجود خداوند، اقتباس شده از محیطزیست و نظم موجود در طبیعت است که منجر به شکلگیری برهان نظم میگردد. امام صادق(ع) در توحید مفضل، تمام هستی را عرصه ظهور و بروز قدرت الهی دانسته و درباره آن این گونه فرمودند:
«بدان که هر چه در جهان هستى جز خداى تعالى، از آسمان و زمین و ما بین آنهاست و تمام موجوداتى که در آسمان و زمین وجود دارند همگى آفریده خدایند، و هر چه در جهان هستى از جوهر، و عرض وجود دارد، داراى بسى شگفتیهایى است که نمایانگر حکمت، قدرت، جلال و عظمت خداست و اینها غیر قابل شمارشند! زیرا اگر آب دریا براى نوشتن کلمات و مخلوقات خدا مرکّب شود، پیش از این که کلمات پروردگار پایان یابد آب دریا پایان پذیرد، هر چند که همانند آن دریا را نیز بر آن بیفزاییم، و لیکن ما به مقدارى از آنها اشاره مىکنیم تا نمونهاى از دیگر موجودات باشند. آسمانها را با ستارهها، خورشید، ماه، افلاک و حرکت و گردش ستارگان، طلوع و غروب آنها را مشاهده مىکنیم، و زمین را با تمام کوهها، معادن، رودها، دریاها، حیوانات، گیاهان و میان آسمان و زمین؛ جو را با ابرها، بارانها، برفها، رعد و برقها، صاعقهها و بادهاى وزندهاش مىبینیم! همه این مشاهدات ما از آسمان ها و زمین و موجوداتى که در آن هاست که هر کدام به انواعى و هر نوعى به اقسامى و هر قسمى به گروههایى تقسیم مىشود، که این انقسام و انشعاب و اختلاف صفات، شکل ها و هدفهاى ظاهرى و باطنى نامتناهى است، همه اینها میدانى است براى اندیشیدن! و تمام اینها با صفات، شکلها و هدفهاى گوناگون ظاهرى و باطنى گواه بر یگانگى خدا و دلیل بر جلال و کبریایى اوست»
حکمای مشا از مشاهده افعال متکثر و هماهنگی که در گیاهان و حیوانات است و مستند به اجزای و عناصر مادی خاص درون گیاه یا حیوان نیست، نفس حیوانی یا گیاهی را نتیجه گرفتند و شیخ اشراق از هماهنگی عالمانه و مدبرانه میان عناصر، به اثبات ارباب انواع برای آنها میپردازد (13). در واقع طبیعت آسانترین راهی است که برای انسان شناخت خداوند را مقدور میسازد. هر چند گاهی منجر به خطا رفتن انسان نیز میشود و به جای هدایت انسان به خداپرستی، او را به وادی پرستش ماه و خورشید و خلق الهههای وهمی میکشاند. این گونه کفر اندیشیها، میتواند گواه بر این باشد که در ذهن انسانهای گذشته، طبیعت دارای قدرت خدایی بوده است. نکتهای که حضرت ابراهیم(ع) نیز برای بیدار کردن غافلان، به آن اشاره میکند و ابتدا خود را به پرستندگان ماه و خورشید بدل کرده و سپس با اشاره به زوالپذیری ماه و خورشید، میفرماید: «لا احب الآفلین» (4).
برهان نظم در قرآن
خداوند در قرآن کریم، به منظور تحکیم ایمان و اعتقاد انسانها به وجود خالقی مدبّر و آگاه برای خلق و تدبیر عالم هستی، به بیان برخی از ویژگیها و خصوصیات عالم طبیعت میپردازد و در آیات مختلف، انسان را به تعمّق و تعقّل فرامیخواند. برخی از این آیات عبارتند از:«در آفرینش آسمانها و زمین، و درآمد و شد شب و روز، و در کشتیهایى که در دریا مىروند و مایه سود مردمند، و در بارانى که خدا از آسمان فرو مىفرستد تا زمین مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراکنده کند، و در حرکت بادها، و ابرهاى مسخّر میان زمین و آسمان براى خردمندانى که در مىیابند نشانه هاست» (4).
طبیعت و قسمهای خداوند
یکی دیگر از راههای جلب توجه انسانها به شگفتیهای طبیعت و عظمت آن در نگرش دینی، توجه کردن به قسم هایی است که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره کرده است. خداوند در آیات بسیاری به ظهورات عالم هستی، اعّم از اجرام سماوی، منطقههای جغرافیایی، حیوانات، خوردنیها و حتی به گرد و غبار پراکنده شده از حرکت اسبها نیز قسم یاد میکند. حساب سوگندهایی که خداوند بیان میکند را باید از قسمهای انسانی جدا کرد. انسانها معمولا برای اثبات ادعایشان، به اموری که از اهمیت، ارزش و عظمت بیشتری برخوردارند، قسم یاد میکنند. مسلما این حالت را نمیتوان برای خداوند در نظر گرفت؛ چرا که هیچ چیزی بالاتر و برتر از خداوند نیست؛ اما میتوان از سوگندهای قرآنی، این گونه برداشت کرد که خداوند به در میان سایر مخلوقات، به کاملترین و عالیترین آن ها قسم یاد میکند. گاهی آن چه مورد سوگند خداوند واقع میشود از چنان جایگاهی برخوردار است که خداوند طی آیات مجزّایی، یک بار به خود مخلوق و یک بار نیز به جایگاه او قسم یاد میکند و در آیه بعدی به عظمت این قسم، تاکید میکند. این قبیل سوگندها را میتوان در آیاتی که خداوند به ستارگان قسم یاد میکند، مشاهده کرد. آن جا که می فرماید: «فَلا اُقسِمُ بِمَواقِعِ النُجُوم؛ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَو تَعلَمُونَ عَظِیم» (4).
عالم طبیعت اگر به درستی مورد مداقّه و تدبّر قرار گیرد، حقیقتأ میتواند انسان را به شناخت خداوند برساند. نگاه کردن به عرصههای مختلف زیستی و دقت به کار رفته در خلقت موجودات مختلف، به حدی است که هر انسانی را میتواند به وادی توحید بکشاند. چرا که اگر طبیعت از چنین قدرتی برخوردار نبود، هیچ گاه در قرآن کریم مورد اشاره واقع نمیشد و ائمه اطهار (ع) نیز در باب آن به ایراد سخن نمی پرداختند.
تا این جا به جایگاه متعالی محیط زیست اشاره شد و با بیان فلسفی و عرفانی، تقدّس عالم طبیعت اثبات شد. هم چنین رابطه متقابل انسان و محیط زیست بیان شد و نح