نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دکترای شهرسازی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
چکیده
کلیدواژهها
نگاهی به تاثیر جریان اطلاعات بر هویت مکان
چالشی بر هویت یابی ِ مکان*
کیوان شادمان
دکترای شهرسازی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
چکیده:
جهانی شدن حاصل برهم خوردن نظم سنتی فضا و زمان است که به واسطة جدایی فضا و زمان از مکان پدید میآید؛ این فضا و زمان جدا شده از مکان، در گسترهای نامتناهی با یکدیگر ترکیب و هماهنگ شده، امکان کنش و روابط اجتماعی را در جامعهای بسیار بزرگتر فراهم میکند.بنابراین به نظر میرسد گسترة تأثیرگذاری و تأثیرپذیری جریان اطلاعات در روند جهانی شدن بر هویت شهرها و فضاها و مکانها معطوف به انواع پیوند و رابطه بین فرد با این جامعه جهانی و جریان اطلاعات باشد که با نگاهی نو بر مقوله هویت مکان، مختصاتی جدید را بنیان مینهد.
بررسی ارتباط فرهنگ اسلامی، ارتباطات و جریان اطلاعات در روند هویتبخشی به مکانها و فضاهای شهری لازم است؛ علیرغم آنکه مفاهیمینظیر فضای مجازی، کالبد مجازی و شهر مجازی مکرراً مورد استفاده قرار گرفته است، در مرجع منسجم مدون علمیجمعآوری و تدقیق نگردیده، که این مقاله سعی دارد مفاهیمیاز این دست را که مباحث روز دنیاست تنظیم، تدوین و تبیین نماید.
مهمترین هدف پژوهش دسترسی به پایه نظری مستدل در ارتباط با تأثیرات عوامل مختلف بر هویت مکان است؛ در اصل آنچه به تغییرات کالبدی در شهر منجر میشود، حائز ویژگیهایی شده که منتج از مولفههایی است که در عرصه فناوریهای نو و نگرش جدید قابل طبقهبندی است.
واژههای کلیدی: هویت مکان، هویتبخشی، کالبد شهر، روانشناسی محیط، خاطرات جمعی
Abstract:
Globalization as a result from the traditional chronological/spatial order collapse is occurring regarding the isolation of Space/Time from Place; this is isolated Space/Time in a infinite field get combined to prepare for possibility of interaction as a social material. Therefore it seems that, the realm of data stream influence in the globalization trend of “Urban/Space/Place” Identity is related to several connections of people and this data stream and the whole society that it is going to establish a new situation by a new vision of Place Identity Definition.
A serious look must be taken at Islamic culture and data stream influences as the main part of establish the identity of urban spaces/places; in spite of some definition such as virtual space, virtual body and virtual city look so familiar, they are not described scientifically in Persian resources. One of the aims of this article is presenting a precise research in this field.
As the most important end, this article tries to approach a theoric base for the influences and several factors concerning Place Identity.
مقدمه
این پژوهش در ارتباط با شناخت عوامل موثر بر هویت مکان میباشد که از جدیدترین موضوعات مورد بحث روز دنیا است. ، چنانچه تغییر هویت در مکانها یا فضاهای شهری به صورت نامناسب و رسیدن به ارزشهای نامتناسب با جامعه باشد، نیاز به بازبینی و درک دلایل این تغییرات به وجود میآید؛ همچنین بررسی ارتباط فرهنگ اسلامی، در روند هویت بخشی به مکانها و فضاهای شهری لازم است.
امروزه دنیای ما با چنان سرعتی پیشرفت میکند و مفاهیم تازه و گوناگون آنقدر سریع مطرح شده و به عرصه عمل وارد میشوند که جای تأمل و تعمق باقی نمیگذارند و ما را ناگزیر میسازند تا راهکارهایی تازه برای مسائل تازه بیابیم.
بسیاری از ارتباطات بین انسانها در محیطهای مجازی صورت میگیرد که این موضوع، تغییراتی را در نحوة نگرش انسان به فضای اطرافش به وجود میآورد که کمرنگ شدن مرز بین فضای مجازی و فضای حقیقی تغییرات و تأثیراتی را در هویت و کالبد محیط زندگی انسان پدید میآورد.
روش تحقیق
در عرصههایی که مباحث نظری مطرح میگردد تحلیل محتوای متون ضرورت مییابد و با استفاده از روش مقایسهای نمونههای مطرح شده، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
با شفاف سازی متون جمع آوری شده، به استنتاج چهارچوب نظری تحقیق میپردازیم و با استفاده از ابزار به مطالعات کتابخانهای و استنتاج از نتایج پرسشنامهها و در صورت لزوم با استفاده از روش مقایسهای، نمونههایی مطرح میگردد که تغییراتی در کالبد یا هویت آنها وجود داشتهاست.
ابتدا به دیدگاه اندیشمندان در مورد مفاهیم هویت، زمان، مکان و فضا میپردازیم؛ سپس، به تحلیل و استنتاجات نظری پرداخته، عوامل شکل دهنده هویت مکان و نمونه های موضوعی را مورد مداقه قرار میدهیم و نهایتا سعی شده نتایج نهایی تحقیق با توجه به بنمایههای ابراز شده، ارائه شود.
پیشینه تاریخی
همة فرهنگها و جوامع روشهایی برای شناخت زمان، وضعیت و جایگاه فضایی خود داشته آند.جامعهای وجود ندارد که در آن افراد دارای تصور و برداشتی از آینده، حال و گذشتة خود نباشند.هر فرهنگ به گونهای از نشانههای فضایی مجهز بوده که آگاهی فضایی از مکان را ممکن میسازد.
از این دیدگاه ویژگی جوامع ماقبل دورة مدرن این بود که در جوامع موردنظر، زمان و فضا به واسطة مکان به یکدیگر پیوند میخورند.گرچه فرهنگهای ماقبل دورة مدرن روشهایی برای اندازهگیری زمان و نظم بخشیدن به فضا مانند تقویم و نقشههای ابتدایی ابداع کردند که پیشنیاز جدایی زمان و فضا بود، اما در بخش عمدهای از جمعیت دارای چنین فرهنگهایی زمان و فضا به واسطة مکان به شدت با یکدیگر پیوند خورده بودند و اکثر فعالیتهای روزمره در قالب چنین زمان و فضایی صورت میگرفت.کمکم به واسطة تحولات و اختراعات فنی، زمان و فضا از یکدیگر و از مکان جدا شدند.
اختراع و گسترش ساعت مکانیکی نخستین نمود فرآیند جدایی فضا و زمان بود که در نتیجة چنین تحولی، دنیایی با نظام زمانی و تاریخی عام شکل گرفت که از لحاظ اجتماعی با همة دنیاهای پیشین متفاوت بود.تهیة نقشة جهان، که در آن هیچ نقطة ممتازی وجود نداشت فضا را از مکان جدا و خالی کرد و بدین ترتیب نظم و نسبت سنتی فضا- زمان بر هم خورد.
این روند ادامه داشت تا دهة نخستین قرن بیستم که با تحولات بسیار گسترده در کلیة شئون زندگی انسان همراه بود.گیدئین نگارنده کتاب «فضا، زمان و معماری» در رابطه با تصور زمان اشاره میکند: «در دهة نخستین قرن حاضر در علم فیزیک تغییری عمیق صورت گرفت که شاید مهمترین تغییر در این علم از زمان ارسطو و فیثاغورث تا آن زمان باشد.این تغییر، بیش از همه چیز، تصور زمان را دیگرگون کرد.پیش از این دو تعبیر دربارة زمان وجود داشت.نخست تعبیری عینی که زمان مستقل از اشیاء و پدیدههای دیگر بیآنکه توجه شخص بدان تأثیر کند پیش میرود.دوم تعبیری ذهنی که زمان فقط به شخص بستگی دارد و به حواس او مربوط است.با آغاز نخستین دهة قرن نوزدهم تعبیری دیگر به وجود آمد که نتایج بسیار پراهمیت بر آن مترتب بود.نتایجی که امروز نمیتواند ناچیز و نادیده گرفته شد.
در اواخر قرن بیستم با مطرح شدن دیدگاههای جدید و مباحثی نظیر جهانی شدن،که مجدداً مباحث ادراک زمان، فضا و مکان را به بحث روز با تأکید بر نظریه فشردگی زمان مطرح گردید.
با توجه به آنکه موضوع مورد بحث از جدیدترین بحثها میباشد، پایان نامه یا پژوهشی در ارتباط با تأثیر عوامل مختلف بر هویت مکان موجود نمیباشد؛ موضوع تحقیق در ارتباط با هویتیابی مکان است و از جدیدترین موضوعات مورد بحث روز دنیا است.
تحقیقات و مطالعات و پژوهشهایی که به نحوی در ارتباط با هویت مکان قابل دسترسی باشد به شرح ذیل است.
- پدیدار شناسی مکان، رسالة دکتری شهرسازی، پروین پرتوی، هنرهای زیبا
-جهانی شدن ومحلی شدن، رسالة دکتری شهرسازی، شهرزاد فریادی، هنرهای زیبا
1- هویت:
1-1- معانی و ریشه های واژه هویت:
هویت از نظر لغوی مصدر جعلی است.(Identity) نیز از واژه Identitus مشتق شده است که از «هو» که خود ضمیر مفرد مذکر است و «یت» تشکیل شده است و به دو معنای ظاهراً متناقض به کار میرود:۱) همسانی و یکنواختی مطلق ۲) تمایز. «هویت» در لفظ عربی برابر است با معنای «تشخّص» در فارسی، Identité فرانسه، و Identity انگلیسی که در زبان لاتین با Identitas مشخص شده و خود از ریشه Idem گرفته شده است.(م.ش.1)
متفکران جدید، هویت را به چهار معنی بهکار میبرند:
1ــ هویت به جهت وحدت هر چیزی اطلاق میشود.مثلا ابنسینا این هویت را هویت عددی مینامد.
2ــ هویت به شخص یا به موجود شبیه شخص، اطلاق میشود و این هنگامیاست که شخص، با وجود تغییراتی که در اوقات مختلف عارض وجود او شدهاند، وحدت ذات داشته باشد.از این قبیل است وقتی میگوییم: هویت «من» و هویت فاعل.به این هویت، هویت شخصی میگویند.
3ــ هویت، صفت دو موضوع از موضوعات فکری است، هنگامیکه این دو موضوع، با وجود اختلافات زمانی و مکانی، در یک کیفیت مشترک باشند، این هویت را، هویت کیفی یا هویت نوعی گویند.
4ــ هویت، یک رابطه منطقی بین دو شیء متحد است؛ مانند هویت ریاضی یا تساوی جبری که با وجود اختلافات ارزش حروفی که نمایانگر آنها است، همواره صادق هستند.این هویت را در منطق صوری با علامت (=) نشان میدهند.مثلا ب = ب یا انسان = حیوان ناطق.(م.ش.7)
1-2- مفاهیم عام مرتبط با هویت:
هویت از جمله مفاهیم عینی است که به دنبال تعریفی علمیروان است.اگر به حوزه الهیات اسلامیو قرآن نیز مراجعه کنیم، خداوند در پاسخ به واقعیت عینی وجود اقوام، قبایل و شعوب مختلف، بر تقسیمبندی اولاد آدم به قبایل مختلف تصریح دارد و کارکرد آن را در «شناسایی» متقابل میخواند: «انا خلقناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا...».هویت عبارت است از فرایند معناسازی براساس یک ویژگی خاص یا مجموعه بههمپیوستهای از ویژگیهای خاص که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده میشود.گیدنز[1] مینویسد: هویت منبع معنا برای کنشگران است و به دست آنها از رهگذر فرایند فردیتبخشیدن ساخته میشود.با این حال، ممکن است از نهادهای مسلط نیز ناشی شود، اما حتی دراین صورت نیز هنگامیهویت خواهد بود که کنشگران اجتماعی آنها را درونی کنند و معنایآنها را حول این درونیسازی بیافریند.
هویت تعریفی است که فرد از خود و وجود خود میکند و به پرسشهایی چون چیستم و چه میخواهم پاسخ میدهد.و از طریق هویت به ابعاد شخصیتی خود نوعی هماهنگی و انسجام نسبی میبخشد. مهم ترین کارکرد هویت انسجام بخشی است. (م.ش.4)
1-3- مفهوم هویت در حکمت و فلسفه اسلامی
پیوند دین و انسان، پیوندی دیرین و پایدار بوده، اما این رابطه، در گذر زمان چه در وجه فردی دین و چه در بعد اجتماعی آن، همواره دستخوش تغییرات چشمگیری شده است.هرچند دین نقش و عملکردی همواره یکسان نداشته، اما از نخستین جوامع انسانی تا امروز، عنصری اساسی و بنیادین از هر اجتماع انسانی را تشکیل داده و یکی از اصلیترین محورهای صف بندیها و دسته بندیها در درون جوامع یا تمایز ملل از یکدیگر بوده است.در جهان امروز نیز، به رغم همه اختلاف نظرها، مجادلات و مبارزات، مباحث و تفسیرهای متفاوتی که از ماهیت و وظایف دین به دست داده شده، به نظر نمیرسد که از اهمیت و میزان گسترش و حضور آن در حوزههای خصوصی و عمومی زندگی بشری کاسته شده باشد.
داشتن دین و تعالی مذهبی مشترک، پایبندی و وفاداری به آن، اعتقاد و تمایل به مناسک و آیین های مذهبی فراگیر در روند شکل دهی هویت بسیار موثر است.
قرآن انسان را فقط به عنوان فرد در نظر نمی گیرد بلکه رابطه او با جمع و امتی که در آن زندگی میکند، قسمتی اساسی از هویت او در نظر گرفته شده است.
(والبته خدا در کتاب قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه شنیدید آیات خدا {درجمعی} مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد، با آنان منشینید تا به سخنی غیر از آن درآیند، چرا که در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود.خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ گرد خواهد آورد)[2]
فرد در هر امتی که باشد بر حسب نوع موقع و مقام خود و نوع روابط خود با دیگران، از وجه جمعی ویژه ای برخوردار خواهد بود و این بخشی از وجود انسان است.
در پارهای از نحلههای مذهبی، این «اینهمانی» انسان با خدا (و نه با ذات خودش) است که هویت ساز است.در اینجا، «کیستی من»، پاسخ خود را در «من خدا هستم» (انا الحق)، که حاصل سیر و سلوکی از مرتبه «انانیت» به مرتبه «هویت» و از آنجا تا مقام وحدت بالا است، جستوجو میکند.در این حالت:
[فرد] احساس وجود دارد و در عین حال ندارد...در این حال ناگفتنی که خصیصهاش صمت و سکوت است فرد همه است و در عین حال هیچ نیست: همه است به این اعتبار که همبسته و پیوسته به کل است و هیچ نیست به این معنا که نیستی طلیعه هستی است...شخص با همه فرزندان آدم احساس خویشی میکند و دل نگران جمله کائنات است و میکوشد تا از تجربه و حال خویش در راه خیر آنان استفاده کند.
مشرب وحدت وجود موجد عقایدی از قبیل تقدم من کلی بر من فردی و اتحاد و اتصال تمام عیار فرد انسان با خداوند است....صوفیان در کار پرورش من حقیقی، من پدیداری را مانعی قطعی میشمردند.از اینرو، سلوکی روحانی را سامان بخشیدند تا به یمن آن میان انسان و خدا فاصلهای نماند و با این حساب حدفاصل بین انسان و جهان نیز طی شده، راه برای عروج تا مقام نفس حقیقی یا نفس کلی هموار شود. از این منظر، هویت حقیقی آدمی، صرفا در فرایند یک «فصل و وصل»، «تمایز و تشخص» و یا یک «گسست و پیوست» شکل میگیرد: گسست از غیر خدا و پیوست به خدا.تنها از طریق فنا کردن »خود» است که میتوان به تولد »خود» چشم داشت.تنها با تشبه و ذوب شدن در او، اتحاد با گوهر حیات، همان دیدن خداوند در هر چیز و همه چیز، و نفی فردیت است که میتوان «من» شد.
مراتب هویت در اسلام،ماخذ:تهیه شده توسط نگارنده
1-4- مفهوم هویت در فلسفه و فرهنگ غرب
مانوئل کاستلز[3] هویت را «فرایند ساخته شدن معنا بر پایه یک ویژگی فرهنگی یا یک دسته ویژگی های فرهنگی که بر دیگر منابع معنا برتری دارند» تعریف میکند.در نتیجه معناساز بودن هویت، بر ساخته بودن[4]آن دلالت میکند، به این معنی که چیزی طبیعی و ذاتی و از پیش موجود نیست بلکه همیشه در حال ساخته شدن است.هویت ها همواره تولید و بازتولید میشوند.هویت از آنجا که پیوند محکمیبا تفاوت دارد و تفاوت ها همیشه دربرگیرنده قدرت هستند با قدرت رابطه دارد.به عبارت دیگر هویت ها توسط جوامع، حکومت ها و نمادها ساخته میشوند و توسط خود آنها هم برای حفظ و تقویت آنها تلاش میشود.مثلاً مرزهای نژادی، جنسی، قومیو ملی که به صورت اجتماعی ساخته میشوند به هیچ وجه دارای مبناهای طبیعی برای هویت سازی نیست و نوعاً پیش فرض های قراردادی دارند.تفاوت ها همواره امکان و پتانسیلی برای امتناع و مقاومت ایجاد میکنند.
میشل فوکو[5] نیز در تبارشناسی انسان مدرن از قدرت انضباط آفرین سخن گفت و اینکه این قدرت میخواهد بر کل جمعیت و بدن فرد نظارت، حکومت و فرمانروایی کند، در واقع هویت را گفتمان های قدرت غالب میسازند.تحولات جهانی نیز با دگرگون کردن شرایط سنتی هویت سازی و تضعیف عوامل سنتی، فرایند هویت سازی را در جهان کنونی دشوار کرده است.(م.ش.21)
آنتونی گیدنز در کتابهای پیامدهای مدرنیته (۱۹۹۰)، مدرنیته و هویت شخصی (۱۹۹۱) و دگرگونی در روابط نزدیک (۱۹۹۲) به مسئله " هویت " در عصر مدرن می پردازد.به اعتقاد گیدنز در جوامع مدرن، " هویت شخصی " اهمیت فزون تری می یابد.
داگلاس کلنر[6] در شرح مراحلگذر به هویت پست مدرن، برای آن، سه مرحله قائل شدهاست:
|
||
|
|
1-5-هویت از دیدگاه روانشناسی و جامعه شناسی
روانشناسان هویت را از نگاه فردی و جامعه شناسان آن را از نگاه جمعی تبیین میکنند.در واقع روانشناسان معنای هویت را به ویژگی های شخصیتی و احساس فرد نسبت میدهند.در اینجا هویت عبارت است از «احساس تمایز شخصی، احساس تداوم شخصی و احساس استقلال شخصی».روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان معتقدند احساس هویت به واسطه دیالکتیک میان فرد و جامعه شکل میگیرد، در واقع شخصیت به صورت اجتماعی و بلاواسطه مراحل مختلف اجتماعی شدن ساخته میشود.جورج هربرت مید[7] جامعه شناس معتقد است تصویری که فرد از خود میسازد و احساسی که نسبت به خود پیدا میکند بازتاب نگرشی است که دیگران نسبت به او دارند
اریک اریکسون [8]یکی ازجامعه شناسان معروف این مفهوم راقائل به دوبخش میداند.« اول یکی شدن باخود ودیگری مشارکت بادیگران دربعضی ازاجزای ذاتی ».اوفرایند هویت رایک سیستم کنترل میداند که مجموعه ای ازهنجارهاوناهنجارهارادرفردبوجود میآورد.استوارت هال معتقداست هویت یک رونددرحال شدن است که یک شناسنامه وعامل شناخته شدن است.برخی هویت رایک مفهوم ارتباطی میدانندکه بوسیله تشابه هاوتفاوتهابادیگران مفهوم پیدامیکند.
ژاک لاکان، روانکاوِ فرانسوی، با طعنه زدن به «میاندیشم، پس هستمِ» دکارت[9] میگوید: «من وقتی میاندیشم، نیستم و آنگاه که نمیاندیشم، هستم».نگاهِ این سخن به فرد است، موضوعِ آن را میتوانیم گروههای انسانی نیز قرار دهیم: ملتها در هستیِ تاریخی خود، یعنی آنجایی که "ماهیتِ" خویش را نشان میدهند، اندیشنده نیستند.(م.ش.19)
طبق تحلیلهای ژاک لاکان روانکاو پست مدرن فرانسوی، ناخودآگاه فرد بیانگر سوژهچند پارهای است که هویت متکثر و تغییرپذیر ایجاد میکند، اما واقعیت چندپارگی وچندگانگی هویت، بهوسیله ایدئولوژیها از نظر دور میماند.ایدئولوژی، حقیقت چندگانگیو چندپارگی را از سوژه خودآگاه پنهان میسازد و به فرد، احساسی از کلیت، وحدت و هویتیگانه میبخشد، اما سوژه، و هویت یگانه و یکپارچه از دیدگاه پساساختگرایی و پسامدرنیسم،اسطورهای بیش نیست.نه تنها هویتها چند پارهاند، بلکه تولید آنها نیز اساسا از طریق زبان ونظام نمادها صورت میگیرد.نفس ورود به عالم زبان، شرط آگاه شدن از خویشتن به عنوانهویتی یگانه و متمایز است.
1-6- عوامل هویت بخش
1-6-۱- مکان و فضا
صاحبنظران حوزه هویت معتقدند در میان مؤلفه هاى هویت ساز، سرزمین و مکان جغرافیایى داراى نقش مهم و برجسته اى است.مکان و سرزمین به مثابه کانون علم جغرافیا است.از آنجا که همه مکانها و نواحى جهان، شبیه هم نیستند، ما شاهد تفاوت هاى مکانى هستیم که در واقع این تفاوت ها و هویت هاى گوناگون نشانى از این تفاوت ها، فلسفه علمى جغرافیارا توجیه مى کند.انسان معمولاً ریشه خود را در مکان ویژه اى مى جوید و به مکانى تعلق پیدا مى کند که در آن آزادى، نیازهاى اساسى و امنیت او تأمین شود.
در نتیجه هیچ فردى مجاز و منفک از مکان خود نمى باشد (م.ش.5)
بنابراین از این موضوع روشن که وابستگى به مکان، علایقى را در انسان به وجود مى آورد و دورى از آن سبب دلتنگى، افسردگى و پاره اى از امراض مى شود، چیزى جز این نکته عاید نمى شود که مکانها و سرزمین ها سرمنشأ هویت افراد و گروهها هستند.این مطلب خلاف اعتقاد عده اى است که هویت را متأثر از زمینه هاى روانى و اجتماعى انسانها مى دانند (م.ش.12).
1-6-2- زمان
زماناز دیگر عوامل هویت ساز است که بدون آن ساختن و حفظ هویت امکان پذیر نیست.از آنجاکه «تداوم» یکی از عناصر مهم برای ساختن هویت است.فرد هنگامیمیتواند ادعا کندهویت دارد که از تداوم خود اطمینان حاصل کند.تداوم یعنی احساس ثبات شخصیت در طولزمان.بنابراین هویت بر تداوم استوار است و تداوم هم بر زمان.بنابراین هر گونه هویت فردی و اجتماعی نیازمند تداوم فردی و اجتماعی است و چنین تداومیاحساس نمیشود مگر در صورتی که یک «گذشته معنادار» وجود داشته باشد که از نظر فردی «خاطره» و از نظر اجتماعی «تاریخ» است.در جوامع سنتی زمان به خوبی از عهده کارکرد هویتی خود برمیآمد، چون مکان مند بود و محاسبه زمان محدود بود.از طرفی قبل از اختراع ساعت مکانیکی، تشخیص زمان بدون توسل به مختصات محلی و مکان غیرممکن بود.در این شرایط انسانها به راحتی خود را با گذشته پیوند میزدند.در جوامع سنتی، گذشته محترم شمرده میشد و هر فعالیت یا تجربه ای در چارچوب تداوم گذشته معنی مییافت.فشردگی زمانی ناشی از تحولات ارتباطی دنیای جدید (ماهواره ها، اینترنت و...) زمان را به «حال بی پایان» تبدیل میکند و نظم سنتی مبتنی بر مکان های انحصاری و تداوم های معنابخش و هویت ساز را نابود میکند.در این جا فضا و زمان نمیتوانند نیاز مردم به متمایز بودن و تداوم داشتن را تأمین کنند و باعث بحران هویت میشوند.(م.ش.9)
1-6-3- فرهنگ
از دید انتونی گیدنز فرهنگ عبارت است از " ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی میکنند، و کالاهای مادی که تولید میکنند"
فرهنگ در رابطه ی مستقیم با جامعه است که فرهنگ شیوه زندگی اعضای جامعه را میگوید و مفهوم جامعه حاکی از روابط متقابل افرادی که فرهنگ یکسان دارند.
همهی معناهای مختلف فرهنگ از واژهی لاتینی Cultivate ریشه میگیرند.خود این واژه هم معناهای متعددی دارد که کشت و زرع زمین و پرورش (زنبور عسل، ماهی، کرم ابریشم و …) از جملهی آنهاست.فرهنگ نه چنان یک شیوهی زندگی متمایزکنندهی انسان از حیوانات دیگر، بلکه یک شیوهی زندگی جمعیتی معین و متمایزکنندهی گروهها و اجتماعهای مختلف از یکدیگر است.بنابراین میتوانیم از فرهنگ یک جماعت، یک ملت، یک قبیله، یک گروه مذهبی و یا حتی یک قاره سخن بگوییم.از این منظر، هر فرد خاص محصول فرهنگی خاص است که در آن زندگی میکند و امروزه این زندگی تنها در بعد مکانی معنا نمی یابد بلکه بعد مجازی ای هم یافته است که به وسیله گسترش ارتباطات از طریق رسانه ها تقویت می شود.(م.ش.10)
فرهنگمجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها , اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانین ,عادات وهرگونه توانایی دیگری است کهبوسیلهانسانبعنوان عضو جامعه کسب شده است.
1-6-4- ارتباطات
بعضی از متفکران، نظام ارتباطی را عامل اساسی تحولات اجتماعی و تاریخی وشکلگیری ذهنیت و هویتی خاص میدانند که از جمله آنها میتوان به مارشال مک لوهاناشاره کرد.مک لوهان [10]با مشخص کردن سه نظام ارتباط شفاهی، مکتوب و الکترونی درتاریخ بشر فردگرایی، عقلگرایی، تفکر انتزاعی، ملیگرایی (ناسیونالیسم) و اصلاحاتمذهبی را معلول شیوه ارتباطی مکتوب و تمدن چاپ میداند.مارک پاستر[11] در کتاب عصردوم رسانهها، ارتباطات مبتنی بر وسایل الکترونی را واضع تجدید صورتبندی بنیادین زبانمیداند که ذهنیات را خارج از حیطه الگوی فرد معقول خود بسنده قرار میدهد.ویمینویسد: «شیوه ارتباطات مبتنی بر وسایل الکترونیک آن ذهنیت آشنای مدرن را از میدانبه در میکند و ذهنیت دیگری که بارور، منتشر و نامتمرکز است و به مثابه هویتی ناپایدار دایما مورد استیضاح قرار میگیرد، جایگزین آن میکند.( م.ش.2)
ادعای پاستر این است که گسترش فنآوریهای اطلاعاتی و بنابراین اطلاعات رسانهایالکترونی اثرهای عمیقی بر شیوه زندگی و تفکر ما درباره خود و محیط اطرافمان برجایگذاشته، زیرا این گسترش، شبکه روابط اجتماعی ما را اصلاح کرده است.با تشریح و پرورشاین اصل، او الگوی تغییر مبتنی بر انواع گوناگون «مبادله نمادین» را پیشنهاد میکند که دارایسه جزء است:
1.عصر فرهنگ شفاهی، هنگامیکه تعامل اجتماعی چهره به چهره بود.بنابراین، شیوهزندگی ثابت و بدون تغییر و شخص در درون گروه محصور، و نشانهها نماینده و منطبق با اینشیوه ثابت زندگی بودند و محصولات فکری و اجتماعی که قبلا شناخته و موردپذیرشجماعت قرار گرفته بودند از طریق دادوستد نمادین مبادله میشدند.
2.عصر مبادله نوشتاری، که نشانهها نقش نمایندگی داشتند و در آن دوره چنین تصورمیشد که «خود» عاقل و به لحاظ فردی مسئول است.( م.ش.11 )
3.عصر ارتباطات الکترونی، هنگامیکه نشانهها مواد شبیهسازیهای اطلاعاتی هستند وویژگی عدم نمایندگی آنها حتمیاست.در این دوره، شخص برونگرا، دارای سعهصدر و متکثر در ناپایداری دائمیاست و در حرکتی مارپیچ از فرایند پیوسته شکلگیری هویتمتکثر به سر میبرد، چرا که جریان دلالتکنندهها بیشتر معرف سیمای دوران جدید است تانشانههایی که اشیای معین را به نمایش میگذارند. «ارتباطات الکترونی از راههایی مغایر با روشهای نهادهای اساسی جامعه مدرن به ذهنیت شکل خواهند داد.اگر مدرنیسم یا شیوهتولید، دلالت بر روشهایی میکند که هویتها را به صورت خودبسنده معقول در میآورد، پست مدرنیسم یا شیوه اطلاعرسانی حاکی از آن روشهای ارتباطی است که ذهنیات را ناپایدار، چند لایه و پراکنده میکند.( م.ش.11 )
در جمعبندی کلی عوامل هویت بخش عبارتند از:
عوامل هویت بخش،ماخذ:تهیه شده توسط نگارنده
2- زمان- مکان- فضا:
۱-۲- مکان
«براى ارائه بهترین تعریف از مکان در ایران مى توان به تعبیر على اکبر دهخدا استناد کرد که مکان را به محل، موضع، جاى آهوان، جاى بلند، جاى فراخ، جایى که آب در آن جمع کنند تا صاف و روشن شود، چیزى که در آن سازند و...معنى کرده است و در واقع تعریف دهخدا را از مکان مى توان یکى از انواع بى شمار دریافت از مکان در یک فرهنگ و زمان خاص برشمرد.».
دکتر سهیلا شهشهانى انسان شناس، عضو هیات علمى دانشگاه شهید بهشتى و معاون مجمع بین المللى علوم انسان شناسى و قوم شناسى : «مکان قابل شنیدن است.من به کرات به دهات سفر کرده ام.سال گذشته به یکى از دهات سیستان و بلوچستان رفته بودم و در اتاق مکعب شکلى که میان یک حیاط قرار داشت سکنى داشتم.شب که از اتاق بیرون آمدم با فاصله اى نزدیک از اتاق صداهایى که از اتاق مى آمد را مى شنیدم بنابراین آن اتاق شب هنگام به یک مکعب صدا تبدیل شد.بنابراین حافظه ما از بسیارى مکان ها صدایى در خاطر مى سپارد.مکان همچنین قابل بوییدن است.بوى منزل مادربزرگ بوى انواع سبزى هاى خشک شده است و بوى نمایشگاه هاى هنرى بوى انواع عطر ها است.
مکان قابل لمس است.تصور کنید که در ورودى میدان شهر قم ایستاده اید.چه احساسى دارید؟ در ورود به یک ورودى عظیم و از مقایسه کوچکى حضورتان در آن عظمت پر از آدم؟ شما از اندازه و وسعت مکانى همچون ورودى شهر قم را به این شکل مى توانید لمس کنید.مکان داراى جنسیت است.اندرونى و بیرونى خانه هاى قدیمى، محیط خانه، محیط کلاس هاى دانشگاه هاى ما کاملاً دوگانه است و به زنانه و مردانه تفکیک شده است که همانا جنیست مکان است.
سکنه یک شهر به مرز قائل هستند.بر زبان آوردن این جمله که جاى من کجاست، اینجا جاى من است، اینجا جاى کیف من است و حتى عذر خواهى کردن بابت اینکه غیرعمد جاى فرد دیگرى را اشغال کرده بودیم نشان مى دهد که ما مکان را به رسمیت مى شناسیم.مرز هاى انسانى در حد بسیار زیادى وابسته به جنیست و قدرت است.افرادى که صاحب مقام و قدرت بالایى هستند با نشستن در یک جاى مشخص میزان قدرت خود را نشان مى دهند.جاى بالاتر یعنى جاى برتر.اما مرز ها در زمان هاى مختلف شکسته مى شوند.اگر در ساعت ۱۲ ظهر در خیابان راه بروید و فردى از فاصله ۲۰ سانتى مترى شما بگذرد طبیعى است اما چنانچه در ساعت ۱۲ نیمه شب همین اتفاق بیفتد شما فریاد خواهید کشید.پس حریم انسان ها بر مبناى زمان متغیر است.اما چه کسانى بیش از دیگران مکان را به پرسش مى گذارند؟ شاید بتوان گفت که کودکان؛ زیرا حریم ها را به خوبى نمى شناسند.کودکان ایرانى فضاى خانه هاى ایرانى را دوست دارند زیرا وسعت دارد و فراخ است اما اگر همین فضا با میز و صندلى و کتابخانه اشغال شود کودکان آزادى خود را در آن وسعت از دست مى دهند.مکان همچنین مى تواند نشان دهنده روابط فیمابین انسان ها باشد.در جامعه طبقاتى ما مکان زندگى افراد بر مبناى طبقات اجتماعى آنان مشخص شده است.شهر تهران به مناطق جنوب، شمال، شرق و غرب تقسیم شده است.وقتى به خانه اى در شمالى ترین نقطه شهر مى روید از صاحبخانه مى شنوید که مى گوید - تهران زیر پایتان قرار دارد _ و این جمله بر قدرتمندى و برترى بر دیگران دلالت دارد.
2-۲- زمان
زمان به طور روزمره در غرب همچون خط و به صورت روبانى است.از نقطه اى آغاز مى شود و خط وار ادامه مى یابد.اما در طول خط به سال و ماه و هفته و روز و ساعت و دقیقه و ثانیه منقطع مى شود.متاسفانه در ایران برخلاف دیگر نقاط دنیا، زمان فاقد ارزش است.على اکبر دهخدا در تعریف زمان از واژه هاى «وقت شادى، خشم، گریه، وقت را غنیمت دانستن و...» استفاده کرده است.
شهشهانی: زمان قابل بوییدن است زیرا زمان هاى متفاوت مى تواند بوهاى متفاوتى را به یاد بیاورد.زمان همچنین قابل شنیدن است.در ساعت ۱۰ شب از اتاق هاى خوابگاه دانشجویى مى توان انواع نواهاى موسیقایى را شنید.زمان جنسیت دارد زیرا بر مبناى اساطیر، روز مرد است و شب زن.در زمان هاى متفاوت ارتباط انسان ها با یکدیگر متفاوت خواهد بود.به هنگام وقوع جنگ و انقلاب، مهربانى مردم نسبت به یکدیگر بروز مى کند.زمان همچنین با قدرت در ارتباط است زیرا افراد صاحب قدرت و موقعیت را صرفاً در زمان هاى خاصى مى توان ملاقات کرد.با انتخاب زمان خاص مى توانیم میزان احترام خود به دیگران را نشان دهیم.زمانى که براى تلفن زدن به استاد دانشگاهمان انتخاب مى کنیم متفاوت از زمانى است که به مادربزرگ تلفن مى زنیم.زمان با میزان دانایى و آگاهى در ارتباط است.هرچه بیشتر یاد مى گیریم وقت مان کاهش مى یابد و افراد با ابراز کمبود وقت، اهمیت خود را به جامعه ثابت مى کنند.البته یک پزشک ایرانى به دلیل آنکه مقطعى مى اندیشد به تمام بیمارانش در ساعت ۳۰/۱۶ وقت مى دهد و تمام بیماران همزمان مى رسند و فکر مى کنند که این پزشک تا چه حد دانا و حاذق است.اما یک پزشک غربى با نگرشى خطى و روبانى، خطى وقت مى دهد در حالى که این فرد هرگز در ایران موفق نخواهد شد...».
3-۲- فضا
فضا[12] واژهای است که در زمینههای متعدد و رشتههای گوناگون از قبیل فلسفه، جامعهشناسی، معماری و شهرسازی بطور وسیع استفاده میشود.لیکن کاربرد فراوان واژه فضا به معنی برداشت یکسان از این مفهوم در تمام زمینههای فوق نیست.بلکه تعریف فضا از دیدگاهها و رشته های مختلف و در موقعیت های متفاوت قابل بررسی است.مطالعات نشان میدهد با وجود درک مشترکی که به نظر میرسد از این واژه وجود دارد، تقریباً توافق مطلقی در مورد تعریف فضا در مباحث علمی به چشم نمیخورد و این واژه از تعدد معانی نسبتاً بالایی برخوردار است و تعریف مشخص و جامعی وجود ندارد که دربرگیرنده تمامی جنبههای این مفهوم باشد.از این رو به ذکر برخی کلیات در مورد مفهوم فضا بسنده می شود.
فضا یک مقوله بسیار عام است.فضا تمام جهان هستی را پر میکند و ما را در تمام طول زندگی احاطه کرده است.فضا به محیط زیست اطراف ما احساس راحتی و امنیت میبخشد که اهمیت آن در یک زندگی لذت بخش از نور آفتاب و محلی برای آرامش کمتر نیست.هرکاری که انسان انجام میدهد، دارای یک جنبه فضایی نیز هست.به عبارتی هر عملی که انجام میشود، احتیاج به فضا دارد.دلبستگی بشر به فضا از ریشههای عمیقی برخوردار است.این دلبستگی از نیاز انسان به ایجاد ارتباط با سایر انسانها که از طریق زبان های گوناگون صورت میپذیرد، سرچشمه میگیرد.همچنین بشر خود را با استفاده از فیزیولوژی و تکنولوژی، با اشیاء فیزیکی وفق میدهد و از این طریق یک رابطه و تعادل پویا بین انسان و محیط (اشیاء)، علاوه بر ارتباط میان انسانها، بوجود میآید.این اشیاء بر اساس یک سری روابط خاص به درونی و بیرونی، دور و نزدیک، منفرد و متحد، پیوسته و گسسته تقسیم شدهاند.برای اینکه بشر بتواند به تصورات و ذهنیات خود عینیت بخشد، بایستی که این روابط را درک کند و آنها را در قالب یک مفهوم فضایی هماهنگ نماید.لذا فضا بیانگر نوع ویژهای از ایجاد ارتباط نیست، بلکه صورتی است جامع و دربرگیرنده هر نوع ایجاد ارتباط، چه میان انسانها و چه میان انسان و محیط.
فضا ماهیتی جیوه مانند دارد که چون نهری سیال، تسخیر و تعریف آن را مشکل مینماید.اگر قفس آن به اندازه کافی محکم نباشد، براحتی به بیرون رسوخ می کند و ناپدید میشود.فضا میتواند چنان نازک و وسیع به نظر آید که احساس وجود بعد از بین برود (برای مثال در دشتهای وسیع، فضا کاملاً بدون بعد به نظر میرسد) و یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد که به هر چیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد.
2-4- ارتباط فضا و مکان
نخستین وجه تمایزی که در جریان مقایسه مکان و فضا برجسته میشود، سطح انتزاع ایندو مفهوم است.هر انسان دارای عقل سلیم تقریبا مکان را آسانتر از فضا درک و تجربهمیکند و در مقایسه با فضا، ضرورت مکان برای زندگی فردی و اجتماعی را به سادگیاحساس میکند.انسانها حتی فضا را هم به واسطه مکان درک میکنند و فضایی جدا از مکانرا غیرقابل تصور میدانند.این تفاوت در درک مکان و فضا از آن رو ناشی میشود که فضادر واقع، انتزاعیتر از امکان است.
فضا یعنی همه جا، ولی مکان جایی معین است و بیگمان تصور همه جایی باید دشوارتر ازتصور جایی معین باشد.مکان محتوا دارد، ولی فضا نوعی خلاء است و یک فضای خالی راچونان مفهومیهندسی به آسانی نمیتوان تصور کرد.نکته دیگر اینکه مکان بسیار آسانتر ازفضا مرزپذیر و قابل تحدید است، در حالی که فضا بیمرکز است و به نامتناهی بودن گرایشدارد.همچنین، باید گفت که مکانها ثابت میمانند، ولی فضا میتواند در یک چشم به همزدنبه وسیله جت، دورنگار یا ماهواره عبور کند.(م.ش.20)
فضا سطح یا حجمی است که اشیا یا پدیدهها اشغال میکنند، و آنچه آنها را به یکدیگر مربوط میکند.در فیزیک نیوتونی زمان و مکان از یکدیگر تفکیک میشوند، بدین ترتیب فضا، معنای جایی را مییابد که اشیا در آن قرار میگیرند.اما در فیزیک مدرن (انیشتین)، فضا برآمده از موجودیت و حرکت اشیاء یا پدیدهها است.به عبارت دیگر به اثبات رسیده است که زمان و مکان هر دو در جهان جای دارند، نه آن که جهان در زمان و مکان جای گرفته باشد.
در رویکرد سنتی به رابطهی جامعه و فضا- همچون فیزیک نیوتونی- تاریخ و جغرافیا یا زمان و مکان از یکدیگر تفکیک میشدند.
فضا در جوامع سنتی برخلاف جوامع مدرن و متأثر از انقلاب اطلاعات و ارتباطات وجهانیشدن، کاملا زیر سلطه و وابسته به مکان بود.از اینرو،فضای سنتی با قلمرو مکانیانطباق داشت و با علائم و نشانههای مکان پر میشد.اعمال و کردارهایی هم که این فضا را پرمیکردند، جملگی مکانمند بودند.این فضا، فضایی محدود برای زندگی کردن در چارچوبآن بود، نه برای حرکت کردن در گستره آن.چنان که گیدنز بیان میکند: «در چنین جوامعیفضا از مکان جدا نبود و زمان و فضا در بستر مکان به یکدیگر پیوند میخوردند»
اگر هویت را به معنای متمایز بودن، تداوم و ثبات داشتن و در جمع و با دیگران بودن بدانیم، توانایی مکان برای تأمین و حفظ هویت بیشتر از فضا است.فضا توانایی چندانی برایتأمین نیازهای هویتی ندارد.در حالی که مکان مرزپذیر و تحدیدپذیرتر است، فضا مرز گریزو تحدیدناپذیرتر است.مکان همواره به تثبیت کردن و متصلب ساختن گرایش دارد، ولی فضاامور را سیالتر و آزادتر میسازد.مکان فاصله و جدایی میآفریند و فضا نزدیکی و اختلاطرا بهوجود میآورد.همچنین، از آنجا که مرزپذیری و قابلیت تحدید فضا کمتر از مکاناست، فضا منازعه پذیرتر از مکان است.در واقع، به همین دلیل است که مکان قابل کنترلتر ازفضا بهشمار میآید.از آنجا که فضا مرزگریز است، در نتیجه نمیتواند حریمیانحصاری ونسبتا نفوذناپذیر برای هویتها فراهم سازد.بنابراین، فضا به آسانی به عرصه حضور و تاختو تاز هویتها تبدیل میشود و امکان هویت یا بیمنفعلانه و سنتی، کموبیش از بین میرود.بیگمان فضای گریزان از ثبات، تصلب و کلیت یافتن، بستری امن برای هویت سازی فراهمنمیکند.(م.ش.20)
2-5- ارتباط زمان و مکان و فضا:
زمان در جوامع سنتی به دلیل مکانمند بودن به خوبی از عهده انجام کارویژه هویتی خودبرمیآمد.به قول گیدنز، در چنین جوامعی محاسبه و گستره زمان بسیار محدود بود، زیرازمان با مکان پیوند داشت. در فرایند تجدد و انقلاب اطلاعات و ارتباطات و جامعه شبکهایو اطلاعاتی، زمان تداوم را از بین میبرد.تحتتأثیر این فرایند، زمان چنان فشرده میشود کهدیگر نمیتواند در خدمت هویتهایی خاص قرار گیرد.فرهنگ واقعیت مجازی که با نظامالکترونی چندرسانهای ارتباط دارد، به دو شیوه مختلف به دگرگونی در زمان در جوامعجدید کمک میکند: همزمانی و بیزمانی.
انقلاب الکترونی در انتقال امواج با استفاده ودخل و تصرف در زمان واقعی از طریق فنآوریهای جدید موجب شده است که حضور همهجایی، آنیت و بیواسطگی، صفات ذاتی زمان شوند; زمانی که اکنون جهانشمول و واحداست.این واقعیت که زمان کنونی، کثرت زمانهای محلی را از میان میبرد و جغرافیا و تاریخرا نیز بیمعنا میکند، این واقعیت که مسیر زمانی جبرا به زمان حال دائمیمنتهی میشود و مسیر مکانی به قول میشل سر [13] به «دگرجا» یعنی به فضایی میرسد که جای آن را نمیتوانمعلوم کرد و در اصل در هیچ کجا واقع نیست، خود به خود عمق، برجستگی و حجم را اززمان و مکان میگیرد.در حالی که در زندگی ما که در محل ریشه دارد، زمان و مکانمفاهیمیحیاتی و بنیادیاند.از اینرو، شخصیت ما دو پاره و دو قطبی گشته: در یک سو زمانواقعی فعالیتهای فوری و بلافاصله ما قرار دارد که «هم اینجا» و «هماکنون» انجام میشوند.در سوی دیگر، زمان واقعی فعالیتهای تعاملی که به کمک رسانهها انجام میگیرد.اینگونهفعالیتها به «اکنون» بها میدهند و در عوض به «اینجا» یعنی مکان بیتفاوت اند. ( م.ش.8)
ارتباط مفاهیم فضا،زمان ومکان درطول تاریخ،ماخذ: تهیه شده توسط نگارنده
ویژگیهای فضا و مکان، ماخذ:تهیه شده توسط نگارنده
3- عوامل شکلدهنده هویت مکان
۱-۳- نشانه شناسی فضا و محیط :
سابقه نشانه شناسی به دوران باستان بر میگردد.در یونان قدیم معنای نشانه [14] و سمیوتیکوس (تعبیر گر نشانه) را بیشتر با واژههای نمایه [15] و عارضه [16] قرین بود تا مفهوم نشانه به مفهوم امروزی.در دوره قبل از تکوین علم نشانه شناسی چندان توجهی به بعد اجتماعی موضوع نمیشد با این حال از دیر باز تلاش های فراوانی برای نظام دادن به درک ما از “چگونگی عملکرد نشانه” صورت گرفته است.این تفکرات پیشینه ما قبل علمی نشانه شناسی را رقم زده است.از جمله نخستین رهروان نشانه شناسی میتوان از افلاطون (348-428 ق.م.) نام برد که کتاب کراتیکوس او به بررسی منشاء زبان میپردازد و یا ارسطو (322-384 ق.م.) در کتاب بوطیقا (فن شعر) به تأمل در باب اسم میپردازد.
از بین فیلسوفان بعدی لایب نیتس (1716-1646) و جرج برکلی (1753-1685)و دیوید هیوم (1766-1711) و لامبرت (1777-1738) در بسط اندیشه نشانه شناسی سهم بسزایی داشتند.لایب نیتس واژه Sinqnum را به عنوان امری انگاشتی تعریف کرد که امور نگارش ناپذیر از آن اخذ می شودو بعد از او ویکور به بسط آن پرداخت و بعدها ادموند هوسرل (1838-1859) مفهوم “قطب های نشانهای“ را مطرح کرد.هوسرل واژه Semiotik را به معنای “منطق نشانهها” به کار گرفت.
علم نشانه شناسی به دست فردینان دو سوسور (1913-1857) و به مثابه علمی که بررسی زندگی نشانهها در دل زندگی اجتماعی میپردازد طراحی شد.سوسور در تنها اثر به یادگار مانده خود به نام دوره زبان شناسی عمومی علمی را طراحی کرد که بعداً به عنوان علم نشانه شناسی شهرت یافت.او براین عقیده بو د که میتوان دانشی را در نظر گرفت که به بررسی نقش نشانهها در زندگی جامعه میپردازد؛ این دانش بخشی از روان شناسی اجتماعی عمومی خواهد بود که ما آن را نشانه شناسی [17] مینامیم (از واژه یونانی Semeion نشانه).نشانه شناسی برای ما مشخص میسازد که نشانهها از چه تشکیل شدهاند و چه قوانینی بر آنها حاکم است.(م.ش.3)
سوسور براین عقیده است که نشانهشناسی علم پایه نشانههاست و از نظر او زبان شناسی علمی متکی به نشانه شناسی است.( م.ش.14)
بنا به تعریف پیرس، نشانه عبارت از “چیزی است که "ما به ازای" چیز دیگر قرار میگیرد و از این طریق قابل فهم میشود یا معنایی را تداعی میکند”.به بیان دیگر نشانهها به عنوان چیزهایی که هستند اهمیت ندارند؛ بلکه به عنوان ما بازای چیزهایی که به ارجاع دادند، واجد اهمیتاند و از “معنایی ثانوی” برخوردار میشوند.در بسیاری موارد اهمیت این معنای ثانوی بیش از اهمیت معنای اصلی نشانه است.نشانه شناسی این معناهای فرعی و “جانشین”، و نه معناهای اولیه، را برجسته میسازد.براساس نظریه پیرس حتی ایدهها نیز نشانه اند، یعنی با کشف دلالت چیزی به چیز دیگر ما از طبیعت به سوی فرهنگ پیش میرویم.پیرس تاکید دارد که هر نشانه از سه رابطه شکل گرفته است.این سه تقسیم عبارتند از: 1- شمایل 2- نمایه 2-نماد.
1-شمایل (Icon)
نشانههای شمایلی برای اساس شباهت نشانه با موضوع استوارند.در نشانههای شمایلی همانندی شکل با معنا را نه از راه شکل بلکه از راه تاویل درک میکنیم.اساس نشانههای شمایلی همانندی صورت میان نشانه و موضوع است اما درست به دلیل تاویل پذیری این مناسب تعیینهای فرهنگی اهمیت مییابند.نشانههای شمایلی به دو دسته تصاویر و نمودارها تقسیم میشوند؛ در نخستین همان شباهت اجزاء مطرح است اما در دومی شباهت مناسبات درونی اجزاء اهمیت مییابد.همچون تصویری از کسی یا چیزی به مانند تصویر انگشت در جلوی دهان نشانه سکوت و دیدن شکل صلیب نشانه مسیحیت و غیره.
در ارتباط با معماری و شهر سازی این نشانه ها در ایده اولیه طراحی (کانسپت) موضوعیت می یابند.
2-نمایه (index)
نشانهای است که با آنچه نشان میدهد به طور مستقیم مربوط میشود همچون رد پای حیوانات برای شکارچیان، نم خاک نشانه باران بخاری که از لیوان آب برمیخیزد نشانه گرمای آب، ساعت نشانه زمان وغیره.
در کالبد و سیمای شهری بسیاری از ساختمانها و فضاها واجد چنین خصوصیتی هستند.خوانایی شهری هنگامی وجود دارد که ساختمانها با عملکردهای مختلف از هم قابل تمایز باشند.
3-نماد (symbol)
نماد براساس قراردادهای نشانه شناسی استوار است.در اصل نماد وسیلهای است برای عینیت بخشیدن صوری به یک محتوای ذهنی، به باور دیگر.درنماد محتوا غالب بر صورت است.همچون نشانههای زبانشناسیک (گفتار و نوشتار)، علائم راهنمایی، پوشیدن لباس سیاه (مسلمانان) نشانه عزا و غیره.
بناها وفضاهای خاص شهر مانند مساجد و ابنیه یادمانی بصورت نمادین ظهور می یابند.
ترکیب یا نحو، مجموعه نشانههایی است که در راستای خطی مستقیم جمع شده و معنی خاص را ارائه می کند.اما استعاره [18]، در زنجیره جانشینی عمودی شکل میگیرد.در استعاره یک واژه، واژه دیگر را تداعی میکند که در این جانشینی معنا پیدا میشود (پدید میآید).در اصل میتوان گفت که استعاره زمینه طرح یک دال به جای دال دیگر را فراهم میکند.
|
||||||||
|
||||||||
|
||||||||
روانشناسی و شکل شناسی محیط، ماخذ : تهیه شده توسط نگارنده
۲-۳- انسان به صورت فرد گرایانه:
انسان به عنوان کاربر محیط و طراح و سازنده مکان و فضای زیست تاثیر گذار بر هویت مکان می باشد.چنانچه در نظر بگیریم فردی دارای هویتی خاص و قابل درک از سوی اجتماع باشد , طبعا حضور وی در مکانی خاص , هویت بخش به آن مکان خواهد بود.مثلا کافه نادری در خیابان جمهوری تهران , هویتی متاثر از حضور اشخاصی چون صادق هدایت را دارد.همچنین نام و خاطره زنده یاد دکتر منوچهر مزینی و حضور اساتید صاحب نام در دانشکده هنر و معماری واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی هویت دهنده به آن مکان می باشد. ازسوی دیگر انسان به عنوان طراح و یا سازنده محیط میتواند هویت بخش به مکان باشد.ساختمانها و فضاهایی که توسط طراحان و معماران نامی طراحی و ساخته شده اند , حتی اگر واجد کالبدی شایسته نباشند هویت خود را تا حدودی از طراح و سازنده خود می یابند.
|
|||||||
|
|||||||
|
|||||||
انسان به صورت فردگرایانه، ماخذ : تهیه شده توسط نگارنده
۳-3- حضوراقشار اجتماع
آنچه شهر را میسازد، نه پارکها، خانهها، مغازهها، خیابانها و...که آدمهای آن شهرند و آدمها تا به جایی احساس تعلق نداشته باشند، آنجا شهر نمیشود.در شهر عرصه خصوصی، عرصه دولتی و عرصه عمومیوجود دارد.عرصه خصوصی، فضاهای اختصاصی متعلق به افراد است، مانند خانهها.عرصه دولتی، فضاهای متعلق به دولت است، مثل ادارهها.اما عرصه عمومیمتعلق به همه است.جاییست که در آن حادثهها و رویدادهای پیشبینینشدنی و برنامهریزی نشده رخ میدهند و این همان چیزیست که «زندگی شهری» را میسازد.زندگی شهری در عرصه عمومیجریان مییابد.حوادث و وقایع «نمایش شهری» را پدید میآورد.نمایشی که در آن همه هم بازیگرند و هم تماشاچی.همه نمایش کشاکش و درگیریست.جابهجایی بازیگر و تماشاچیست.در شهر اصولا زمان، زمانِ حادثهایست، و چنین اوقاتی، اوقاتِ خاطره ساز! خاطره جمعی به مکانها مرجعیت و هویت میبخشد.هر مکان، میدان، گذر، و هر نقطهای از شهر، با حوادث، وقایع و جریاناتی هویت مییابد و به ذهن میآید.عرصه عمومیمحل سرمایه گذاری اجتماعیست: پاتوق.در واقع شکل مکانها نیست که یادآور آنها و هویتبخش آنهاست، بلکه «شاکله» آنهاست.یعنی آنچه در آنها جریان دارد و اتفاق میافتد.وقتی مکانی در شهر داری شاکله باشد، خاطره میسازد، در ذهن میماند و آنگاه تعلق مکانی ایجاد میشود.در شهرهای ما «سن» نمایش، پاتوق، جایی که آدمها با هم وارد تعامل، رابطه و کنش متقابل شوند، هویت جمعی شهری پیدا کنند، حیات جمعی و زندگی شهری در آن جریان یابد و آدمها در آن، بودنِ در جمع را احساس کنند، به میزان کافی وجود ندارد.پس خاطره ایجاد نمیشود، تعلق به مکان حاصل نمیشود، فرد به «بودنِ جمعی» دست نمییابد.پس مهم نیست که شما «اینجا» باشید یا «آنجا».اینجا و آنجا قابل تمیز نیست، زیرا مکان معنایی ندارد.
سرزندگی در شهر مرحلهای بالاتر از زندگی شهری است.سرزندگی یعنی نشاط، شادابی، شور و هیجان.مثالی از سرزندگی شهری در ایران همایشهای پس از مسابقات فوتبال است.یک نمایش برنامهریزی نشده و پر از هیجان!
قشر بندی اجتماعی در رده های : سنی , فرهنگی , تخصصی در بسیاری از مکانها صورت میگیرد مثلا: مهدکودکها و دانشگاهها و مکانهای فرهنگی.
بسیاری از شهرها و مکانهای شاکله آنها از حضور و بودن اجتماع، دارای فرهنگ اجتماعی خاص هویت می یابند.در واقع فرهنگ مقوله ای تفاوت مدار است.در جوامع سنتی فرهنگ قابلیت معنا دادن و متفاوت کردن بسیار بالایی داردو با مکان پیوستگی عمیق می یابد
در تعریف از فرهنگ اشاره شد که، فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها،اعتقادات،هنرها،اخلاقیات،قوانین،عادات وهر گونه توانایی دیگری است که به وسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است.در نتیجه نمود تفاوتهای فرهنگی در اجتماع قابل تمایز از یکدیگرند.
قشر بندی اجتماعی از هر طریق که در ارتباط با کاربری از مکان انجام یابد، موثر در هویت یابی مکان می باشد.به عبارتی مکانها متناسب با قشر اجتماعی استفاده کننده از آنها نیز هویت می یابند.
|
|
|||||||||||
|
|
|||||||||||
|
|
|||||||||||
قشر اجتماعی، ماخذ : تهیه شده توسط نگارنده
۳-4- فرهنگ
فرهنگ مهمترین و غنی ترین منبع هویت سازی است.هر فردی در یک فضای فرهنگی متولد میشود و در چارچوب یک دنیای فرهنگی رشد میکند و در نتیجه با دیگران متفاوت میشود.در واقع فرهنگ مقوله ای تفاوت مدار است و شیوه زندگی خاصی را میسازد و این خود باعث ساختن هویت میشود.در جوامع سنتی فرهنگ از آنجا که توانایی و قابلیت معنا دادن و متفاوت کردن بسیار بالایی داشت، عامل مهم هویت سازی بود و افراد، وارث نظامهای معنایی فرهنگ خود بودند و چون فضاهای سنتی بسته بود و ارتباطات محدود، فرهنگ هم با مکان پیوستگی عمیقی داشت.
از دید انتونی گیدنز فرهنگ عبارت است از " ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی میکنند، و کالاهای مادی که تولید میکنند" فرهنگ در رابطه مستقیم با جامعه است که فرهنگ شیوه زندگی اعضای جامعه را میگوید و مفهوم جامعه حاکی از روابط متقابل افرادی که فرهنگ یکسان دارند.
عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را با اقتباس از یکی از انسان شناسان بنام "لسی وایت" می توان به چهار دسته تقسیم نمود:
|
فرهنگ، ماخذ :تهیه شده توسط نگارنده
۳-5- خاطرات جمعی
ارتباط بین عوامل هویت دهنده شهر میتواند ارتباطی دو سویه باشد.شهر بدون عامل انسانی مفهوم ندارد. یکی از عناصری که انسان با آن تعریف میشود، حافظه است.شهر نیز دارای حافظه است.اگر شهری فاقد حافظه تاریخی باشد نمیتوان گفت که آن شهر باهویت است.به همین ترتیب اگر انسان چیزی را به یاد نیاورد، میگوییم دچار فراموشی و آشفتگی شده است.
حافظه تاریخی شهر یعنی اینکه شهر، دارای خاطره است و تعریف میکند که در این مکان چه اتفاقی افتاده است.علاوه بر حافظه، شهر باید خاطره داشته باشد.شهر بیخاطره، یعنی شهر بیهویت.
هویت انسان به جز شکل فیزیکی، با هنجارها و رفتارهایش شکل میگیرد.فرد را نه تنها از روی شناسنامه بلکه از روی رفتارها و هنجارهایش شناسایی میکنیم.شهر نیز دارای رفتار و هنجار است.
بسیاری از مکانهایی که بروز اتفاق خاصی در آنها منجر به تولید خاطره ای جمعی شده است در حال حاضر وجود ندارند.ولی با این حال هم اکنون نیز هویت خود را متاثر از خاطره جمعی می یابند.
ساختمان شهرداری در حال حاضر در میدان توپخانه تهران وجود ندارد، ولی هنوز جایی در ضلع شمالی آن میدان با نام پشت شهرداری برای مردم شناخته شده است.
برجهای دوقلو آمریکا، پس از حادثه 11 سپتامبر،حضور کالبدی خود را از دست دادند، اما در خاطرات جمعی جهانی ثبت شدند.
تعدادی از دروازه های قدیمی تهران از بین رفته اند، اما مکانهایی که آنها حضور داشتند هنوز به نام آن دروازه ها نامیده می شود.من این مکانها را جایگاه خاطره می نامم.
هویت یابی از خاطرات جمعی در طول زمان وابسته به عمر انسانها و حافظه تاریخی آنها است.تغییر اجتماع از نسلی به نسل دیگر و فراموشی خاطرات گذشته و ایجاد خاطرات جدیدتر موثر در هویت مکانها می باشد.
بسیاری از مردم خاطرات مربوط به میدان مشق دوره قاجار و رضا خان را از یاد برده اند،آنچه اجتماع امروز از آن مکان درک می کند خاطرات مربوط به میدان توپخانه است هر چند نام فعلی آن میدان امام خمینی باشد و شاید تا آینده ای نه چندان دور پشت شهرداری هم فراموش شود.
مکانها حتی نام خود را در برخی موارد از اتفاقی که منجر به خاطره جمعی شده می یابند.مثلا : پس از حادثه قتل عام مردم در میدان ژاله، این میدان به نام شهدا تغییر یافت.
خاطرات جمعی، ماخذ : تهیه شده توسط نگارنده
3-6- تاریخ:
هر گونه هویت فردی و اجتماعی نیازمند تداوم فردی و اجتماعی است و چنین تداومیاحساس نمیشود مگر در صورتی که یک «گذشته معنادار» وجود داشته باشد که از نظر فردی «خاطره» و از نظر اجتماعی «تاریخ» است.
مکانها به واسطه مدت زمانی که از موجودیت آنها سپری می شود , نیز هویت می یابند.هر چه این مدت بیشتر باشد هویت یابی مکان سهلتر است.بنایی با موجودیت تاریخی هزار ساله از نظر اجتماع هویت شکل یافته شده تری از بنایی مشابه با عمری یکصد ساله دارد.
همچنین کیفیت ساخت و طراحی مکان , در مقایسه ای که بین فضاها و مکانهای دوره های مختلف تاریخی انجام می گردد نیز در هویت یابی موثر است.
کیفیت ماندگاری نیز عاملی مهم در ارتباط با مفهوم هویت مکان می باشد.مجموعه بناهای ارگ تاریخی بم پس از زلزله بم بسیار آسیب دیدند.اگر در ارتباط با بازسازی و نگهداری این فضاها اقدام مناسب صورت نگیرد حفظ هویت این مکانها مشکل می شود و در طول ادامه تاریخ به تدریج هویت خود را از دست خواهند داد.
تاریخ، ماخذ :تهیه شده توسط نگارنده
3-7- تفاوت هویت مکانی و هویت مکان:
باید بین هویت مکانی و هویت مکان تفاوت قائل شد.هویت مکانی به عنوان بخشی از هویت فرد مطرح است، اما هویت مکان به ویژگیهای قابل تشخیص مکان بیرونی اشاره دارد.هویت مکانی فرد میتواند منبعث از مکانی بیهویت یا باهویت باشد.باید توجه داشت که هویت مکان بر کیفیت هویت مکانی اثر میگذارد، اما خود مفهومیجداگانه است.
در شکلگیری هویت مکانی دو مرحله وجود دارد:
در مرحله نخست، فرد محیط را شناسایی میکند که هویت مکان نامیده میشود.
در مرحله دوم فرآیند پیوند روانی با مکان صورت میگیرد و به شکل هویت مکانی تداوم مییابد.
هویت هر مکان جغرافیایى، از چند عامل در هم تنیده تشکیل مى شود:
در داخل هر یک از این چند عامل، تعداد زیادى مفاهیم، شرایط و عناصر موجود است که مى توانند با شیوه هاى بى شمار، با یکدیگر ترکیب شوند و هویت ویژه اى را سامان دهند.هویت یابى هر مکان، ویژه همان مکان است. مکان ها مستقیماً یک پدیدار آزموده از جهان زنده، پر از مفاهیم، با عین خارجى، فعالیت ها و کارکردهاى تداوم پذیر عرضه مى دارند.
عوامل هویت بخش به مکان:
عوامل هویت بخش مکان،ماخذ : تهیه شده توسط نگارنده
دیاگرام نتیجهگیری:
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
فهرست منابع:
کتب:
مجلات:
References :
[1] .Anthony Giddens
[2] . نساء آیه 140
[3] . Manuel Castells
[4] . Made
[5] . Michel Foucault
[6] . Douglas Kellner
[7] . George H. Mead
[8] . Erik Erikson
[9] . Rene Descartes
[10] . Marshall McLuhan
[11] . Mark Poster
[12] . Space
[13] . Michel Serres
[14] . semeion
[15] . Index
[16] . symptom
[17] . Semiolgie
[18] . Metaphor